مقالات قرآنی۱
اگر راست مىگویید سورهاى مانند آن بیاورید
به عقیده ما مسلمین, قرآن سخن و وحی خداوند یکتاست. سخنی است که شنیدنش لرزه بر اندام می آورد. درون آدمی را نرم کرده و ذهن را متوجه ذکر خدا می کند. سخن خداوندی است که صاحب ملکوت آسمانها و زمین است و آگاه و دانا به ریز و درشت خلقت است. این است که ماقرآن را روشنگر و راهنما می دانیم و عقیده داریم که معجزه پیامبر است.
از طرفی هر انسان غیر مسلمانی که بدون تعصب و غرض قرآن را بخواند بر نظم و آهنگ دلنواز آن اذعان دارد. این خود شاهدی بر اعجاز کلامی قرآن است چرا که قرآن وحی بر پیامبری بی سواد بوده است. ولی چنان آهنگ کلامی قرآن زیبا بوده و چنان معانی آن بر دل می نشسته که اعراب زمان پیابر را مسلمان کرده. اعرابی که خود سخنور بوده اند و شعرای بسیاری داشته اند در برابر نظم و آهنگ کلام خدا سر فرود آورده اند. از طرفی کفاری که تعصب چشمانشان را کور و گوشهایشان را سنگین کرده بود قرآن را نمی پذیرفتند. گاهی به پیامبر تهمت شاعری می زدند و گاهی قرآن را افسانه های پیشین می خواندند.
برای اثبات بطلان ادعای کفار زمان پیامبر و همچنین کسانی که با تعصب و دیده کور به قرآن می نگرند ، خداوند آنها را به آوردن سوره ای مثل سوره های قرآن فرا می خواند. به این موضوع در پنج جای قرآن اشاره شده است:
۱- سوره ۲ آیات ۲۳ و ۲۴
و اگر در آنچه بر بنده خود نازل کردهایم شک دارید پس اگر راست مىگویید سورهاى مانند آن بیاورید و گواهان خود را غیر خدا فرا خوانید. پس اگر نکردید و هرگز نمىتوانید کرد از آن آتشى که سوختش مردمان و سنگها هستند و براى کافران آماده شده بپرهیزید.
۲- سوره ۱۷ آیه ۸۸
بگو اگر انس و جن گرد آیند تا نظیر این قرآن را بیاورند مانند آن را نخواهند آورد هر چند برخى از آنها پشتیبان برخى [دیگر] باشند.
۳- سوره ۱۱ آیات ۱۳ و ۱۴
یا مىگویند این [قرآن] را به دروغ ساخته است بگو اگر راست مىگویید ده سوره برساختهشده مانند آن بیاورید و غیر از خدا هر که را مىتوانید فرا خوانید. و اگر آنها دعوت شما را نپذیرفتند بدانید با علم الهی نازل شده و هیچ معبودی جز او نیست آیا با اینحال تسلیم میشوید؟
۴- سوره ۱۰ آیات ۳۸ و ۳۹
یا مىگویند آن را به دروغ ساخته است بگو اگر راست مىگویید سورهاى مانند آن بیاورید و هر که را جز خدا مىتوانید فرا خوانید.بلکه چیزى را دروغ شمردند که به علم آن احاطه نداشتند و هنوز تاویل آن برایشان نیامده است کسانى [هم] که پیش از آنان بودند همین گونه [پیامبرانشان را] تکذیب کردند.
۵- سوره ۵۲ آیات ۳۳ و ۳۴
مىگویند آن را بربافته [نه] بلکه باور ندارند. پس اگر راست مىگویند سخنى مثل آن بیاورند.
بر طبق این آیات خداوند ناباوران را به آوردن سوره ای شبیه قرآن فرا می خواند. کفار زمان پیامبر با همه سخن وریشان و تسلطشان به زبان عربی نتوانستند این کار را بکنند. آنها که تهمت شاعری به پیامبر می زدند فرصت طلایی به دست آورده بودند تا در زمانی که اسلام نو پا بود و تعداد مسلمین بسیار اندک ، این دین جدید را فقط با آوردن یک سوره به زانو بیاورند ولی نتوانستند. اکنون که قرنها از این فرا خوانی قرآن می گذرد، عده ای از مخالفان قرآن که نه تنها نظم و زیبایی ظاهری قرآن را درک تکرده اند بلکه مفهوم و معنی قرآن را نیز متوجه نمی شوند، ادعا می کنند که تقلید از قرآن و نوشتن سوره ای مثل سوره های قرآن کاری ساده است. بعضیها پا را فراتر گذاشته و اشعار حافظ و فردوسی و شاعران دیگر را برتر از قرآن می دانند. این عده خود درک نمی کنند که سخنور و شاعر برجسته ای چون حافظ خود به اعجاز قرآن اذعان داشته چرا که شعر میسروده و تفاوت شعر خود با قرآن را درک می کرده. قرآن برای این موضوع مثال عصای موسی را می آورد. وقتی که موسی عصای خود را به اذن خداوند تبدیل به مار کرد ، فرعون که احاطه علمی نداشت و تعصب چشمانش را کور کرده بود معجزه موسی را نمی پذیرفت در حالیکه جادوگران او که فرعون برای مبارزه با موسی فرا خوانده بود ، ضعف و محدودیت خود را درک می کردند و با دیدن معجزه موسی ایمان آوردند. چرا که آنها بر خلاف فرعون می دیدند که کار موسی از عهده یک انسان خارج است و تنها یک قدرت مافوق طبیعی و برتر از عهده آن بر می آید.
در اینجا برای نشان دادن پوچی ادعای این افراد تصمیم گرفتم که از دید یک غیر مسلمان ولی بدون تعصب به این موضوع نگاه کنم. ببینم بدون در نظر گرفتن اعتقاداتم به عنوان یک مسلمان آیا می توانم سوره ای مانند سوره های قرآن بنویسم یا نه. اگر در انتها اذعان کردم که اینکار نه تنها از عهده من بلکه از عهده هیچ انسانی بر نمی آید خط بطلانی می کشم بر ادعای مخالفین متعصب قرآن.
برای اینکار به کوتاهترین سوره قرآن توجه کردم. سوره کوثر کوتاهترین سوره قرآن است که تنها ده کلمه دارد:
إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ : ما تو را [چشمه] کوثر و فراوانی تعمت دادیم
فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ : پس براى پروردگارت نماز گزار و قربانى کن
إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ : دشمنت خودبىتبار و دست کوتاه از آینده خواهد بود
با خواندن این سوره متوجه می شویم که این سوره به صورت نظم است. پس اگر قرار باشد سوره ای مانند این بیاوریم باید به صورت نظم باشد. از طرفی کلمات نظم به دقت انتخاب شده اند. کوثر و انهر و ابتر هر سه چهار حرف دارند که نوشتن نظمی مثل آن را مشکل می کنند. در قدم بعد به دنبال این سه لغت در قرآن گشتم. متوجه شدم که این سه لغت تنها و تنها یکبار و آنهم در این سوره آمده اند. این یعنی اگر قرآن ساخته سخنان پیامبر می بود او باید با لغاتی که نه قبل و نه بعد از آن استفاده می کند شعر بگوید. این نوشتن سوره ای مثل این را بسیار مشکل می کند. ما شاید بتوانیم از سخن دیگران تقلید کنیم ولی اگر لازم بود که با لغاتی که هرگز استفاده نکرده ایم نظم بگوییم کار بسیار مشکلی می داشتیم. تا اینجا من فقط به نظم ظاهری قرآن نگاه کرده ام و فعلا بسیار تحت تاثیر قرار گرفته ام.
در مرحله بعد به معنی و مفهوم سوره نگاه کردم. این تیر خلاصی بود برای من که ایمان بیاورم نه تنها من بلکه هیچ انسان دیگری نمی تواند شبیه این سوره بیاورد. آیات پیشگویی هستند در مورد مخالفان پیامبر که در زمان پیامبر به حقیقت پیوست. پیامبر به اوج اقتدار رسید و خداوند نعمتش را بر او کامل کرد و دشمنانش همه کوتاه دست ماندند. هیچ انسانی هرگز نخواهد توانست آینده را پیشگویی کند. اگر اعراب زمان پیامبر در برابرنظم و آهنگ سوره کو ثر سر تسلیم فرد آوردند اکنون ما باید سر تعظیم بر مفهوم آن نیز فرود بیاوریم. این یعنی ما با درک اندکی که از قرآن داریم اگر بدون تعصب به کوچکترین سوره قرآن بنگریم اذعان می کنیم که این سوره سخن قدرتی است که دانای نهان و غیب است. خداند در قرآن می فرماید:
و کلیدهاى غیب تنها نزد اوست جز او [کسى] آن را نمىداند و آنچه در خشکى و دریاست مىداند و هیچ برگى فرو نمىافتد مگر [اینکه] آن را مىداند و هیچ دانهاى در تاریکیهاى زمین و هیچ تر و خشکى نیست مگر اینکه در کتابى روشن [ثبت] است.
سوره های دیگر هر کدام داستانی دگر دارند و عظمتی دگر. ما با دانش اندکمان تنها در حد و اندازه فهممان می توایم از قرآن استفاده کنیم و با توصل به خدا قرآن را راهنمای مسیرمان قرار دهیم.
خاموش همچون سوسنان:زبان آدمی از شگرفترین آفرینشهای خداوند است. گاهی سرخ است و سر سبز بر باد می دهد. گاهی شیرین است و مرهم بر دل زخم دیده می نهد. گاهی تند می شود و پرخاش می گوید و گاهی هم به قول مولوی همچون سوسنان خاموش می شود.
گاهی زبان چنان برنده می شود که به قول دهلوی تیغ در برابر آتشش چو آب می شود:
تیغ خوش و تیغ زبان ناخوش است تیغ چو آبست و زبان آتش است
گاهی هم آتش زبان چنان تند است که تلاش می کند حتی نور خدا را کم سو کند (سوره ۶۱ آیه ۸) ولی خدا نور خود را کامل می کند.
بارها شده که در مواجه با تیغ زبان در دو راهی انتخاب ایستاده ایم. آیا باید جواب تیغ را با تیغ داد و یا آرام بگذشت و تیغ زبان را با لطافت سکوت مدارا کرد. اینجاست که باید از قرآن شنید و از روان انبیا راه و روش آموخت. باید که هر تندی را با سخنی نغز لطیف کرد. باید که هر درشتی را با نرمی مدارا کرد و تیغ زبان نا اهلان را در نیام فرو برد. اگر مدارا کارگر نبود باید صبر کرد و شکیبایی پیشه کرد. باید گذشت و به خدا توکل کرد. چرا که یاری خدا می آید و نور خدا را نتوان خاموش کرد (سوره ۶ آیه ۳۴).
اشرف کافی - دانشجوی پیش دکتری در رشته زبان شناسی در دانشگاه دهلی
چکیده:
از آنجایی که بنده به تازگی در مقطع کارشناسی ارشد در رشته "زبان شناسی" فارغ التحصیل شده و اصلی ترین بحث در این رشته "زبان و ساختار آن" می باشد، بر آن شدم تا در قرآن کمی دقیق تر شده و موارد استعمال کلمه "زبان" در قرآن و نحوه استفاده از آن را بیابم.
در قرآن کلمه زبان در معانی گوناگونی بکار رفته است که به آن اشاره خواهم نمود.
در قسمتی از این نوشتار به گناهان مربوط به زبان اشاره مختصری خواهم داشت.
"زبان" چیزی که ما به راحتی از کنار آن می گذریم و مرتب از آن استفاده می کنیم، دنیایی بسیار پر رمز و راز دارد که هر چه بیشتر در مورد آن مطالعه می کنیم، بیشتر به حساسیت آن پی می بریم.
"زبان همچون دیگر اعضای بدن، هدیه الهی به بشر است که یکی از مهمترین راههای شکر گذاری برای این نعمت، استفاده درست کردن از آن است.
کاش به جایی برسیم که زبانمان باعث بدست آوردن دل دیگران شود نه اینکه با زخم زبان، باعث رنجش دیگران شویم.
زبان وسیله بیان تفکر
زبان یکى از مهم ترین ابزارهاى ارتباطى میان ما و جهان پیرامون مان است که براى برداشتى اصولى و درست ازمناسباتمان به آن نیازمندیم. چنین ارتباطى ، خود، مى تواند یکى از مهم ترین کارکردهاى زبان قلمداد شود. ما به وسیله زبانمان است که مى توانیم فرهنگمان را به جهان عرضه کرده وحتى ازآن دفاع نماییم.
زبان وسیله بیان تفکر است و غالباً برای انتقال فکر کسی به دیگری به کار می رود. این انتقال ممکن است به وسیله گفتن، نوشتن، اشاره و یا لمس انجام شود. پس هر چه وسیله انتقال فکر، یعنی زبان، از طرفی ساده و از طرف دیگر دقیق تر باشد، عمل انتقال فکر دقیق تر و راحت تر صورت خواهد گرفت.
یکی از اختلافات بارز بین حیوان و انسان آن است که انسان حیوانی ناطق می باشد و قدرت تکلم انسان جزو پارامترهای مهمی است که باعث برتری انسان بر حیوان می شود. زبان وسیله برقرار کردن ارتباط انسان ها با یکدیگر است. در اشعار بسیاری از گذشتگان بر رعایت کم حرفی تاکید شده است چرا که صحبت کردن زیاد باعث فوت وقت و عدم تفکرلازم است. هر چند در مواقعی صحبت کردن یک وظیفه فردی، اجتماعی، شرعی و غیره است. زبان ارگانی گوشتی است که به هر سمتی آن را بچرخانیم به همان سمت می رود و بر ماست تا بر آن کنترل لازم را داشته باشیم.
اسلام هر گونه عملى را که لطمه به آبرو و شخصیت افراد جامعه باشد، تحریم کرده و آنرا از بزرگترین گناهان می شمارد.
در قرآن وسنت بر این امر بسیار تأ کید شده است تا آنجا که احترام مؤمن از خانه خدابیشتر قلمداد شده است .
به همین دلیل غیبت ، دروغ ، توهین ، تحقیر، سخن چینى ، افشاگرى ، استهزا،, سرزنش ، زخم زبان ، دشنام گوئى ، دهن کجى ، دست انداختن و مسخره کردن دیگران، شهادت کذب و غیره اکیدا حرام است .
حتى اگر کسى اجازه بدهد که از او غیبت کنند، باز غیبت از او روا نیست زیرا آثار مخرب خود راداراست
در مقابل معمولا زبان نرم و منطقی می تواند مشکلات فراوانی را از سر راه بردارد. چه بسا جوانی که با سخنی خردمندانه، دچار تحول روحی غیر قابل توصیف گردد. زبان نیکو می تواند باعث پیوند دو قلب رنجیده از هم شود.
در قرآن، بالغ بر ۲۰ مرتبه از کلمه "لسان" و مشتقات آن که در عربی به معنای" زبان" است، استفاده شده است.
البته کلمه "قال" که در عربی به معنای گفتن است و در گفتن معمولا از "زبان" استفاده می شود، بسیار زیاد در قرآن آمده است که در این مختصر، مجال پرداختن به آن نیست.
قرآن در بعضی جاها از زبان به عنوان عضو و ارگانی در بدن انسان یاد می کند و در جایی از آن به عنوان وسیله ای جهت هدایت انسان ها و یا از تنوع زبان به عنوان نشانه الهی که باعث شناخت است و در معانی دیگری، که به مناسبت به آن پرداخته می شود، یاد گردیده است.
در سوره قصص به تاثیر نفوذ کلام اشاره می کند، آن جا که آمده است:
واخی هارون هو افصح منی لسانا فارسله معی ردءا یصدقنی انی اخاف ان یکذبون (قصص ۳۴)
"و برادرم هارون از لحاظ بیان و فصاحت کلام بر من برتری دارد پس استدعا دارم او را برای تصدیق و تائید من همراه من بفرست چون که بیم دارم که مرا تکذیب کنند و من از عهده پاسخگویی بر نیایم"
در بعضی آیات به این اشاره شده که در واقع صحبت کردن به زبان مردم، باعث فهم بیشتر می شود و در قرآن آمده است که علت نزول قرآن به زبان عربی که زبان معمول مردم آن زمان بوده است، آن است تا آن را فهمیده و در جملات آن به تفکر بپردازند.
فانما یسرناه بلسانک لعلهم یتذکرون (دخان ۵۸)
"( ای پیامبر) ما قرآن را به زبان مادری تو (که زبان عربی است) بیان فرمودیم تا آسان باشد و مردمان معانی را درک کنند و پند بگیرند"
ومن قبله کتاب موسی اماما ورحمة وهذا کتاب مصدق لسانا عربیا لینذر الذین ظلموا وبشری للمحسنین (احقاف ۱۲)
"و پیش از آن، کتاب موسی که هدایت و رحمت بود و این قرآن مصدق تورات است و به زبان عربی ساده بیان فرموده شده و مقصد آنست که ستمکاران را هشدار و نیکوکرداران را بشارت دهد"
وما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه لیبین لهم فیضل الله من یشاء ویهدی من یشاء وهو العزیز الحکیم (ابراهیم ۴)
"ما هیچ پیامبری را جز اینکه به زبان قومش تکلو کند به پیامبری مبعوث نکردیم تا بتواند حقایق و مطالب دین را برای آنها به خوبی شرح دهد. پس خداوند هر کس را مصلحت بداند در گمراهی وا می نهد و هر کس را مصلحت بداند هدایت می فرماید و اوست آن بی همتا قدرتمند منشا حکمت"
ولقد نعلم انهم یقولون انما یعلمه بشرلسان الذی یلحدون الیه اعجمی وهذا لسان عربی مبین (نحل۱۰۳)
"ما کاملا اطلاع داریم که آنها می گویند: بشری او را تعلیم می دهد. زبان مادری شخصی که چنین نسبتی به او می دهند، زبان بیگانه است و این قرآن ( به زبان خود پیامبر یعنی) به زبان عربی است که برای عرب زبانها واضح و روشن و قابل فهم است"
"و ( فرآن) به زبان عربی ساده و قابل فهم بیان شده است"
در سوره قیامت به پیامبر هشدار داده شده که از صحبت کردن با عجله و بدون فکرو قبل از این که کلمات وحی به اتمام رسد، بپرهیزند.
لا تحرک به لسانک لتعجل به (قیامت ۱۶)
"( ای پیامبر) وقتی که آیه دارد نازل می شود شتابزده آن را بر زبان جاری نکن ( بگذار مطمئن شوی که آیه را بطور کامل شنیده ای)"
در آیه ای از زبان به عنوان عضوی از بدن یاد شده است.
"( آیا ما برای انسان) یک زبان و دو لب نیافریدیم؟"
در آیه ای از زبان به عنوان وسیله ای برای بشارت دادن و همچنین انذار، یاد کرده شده است.
فانما یسرناه بلسانک لتبشر به المتقین وتنذر به قوما لدا (مریم ۹۷)
"پس ( ای پیامبر) ما این قرآن را به زبان قوم تو آسان بیان کردیم تا بدان پرهیزگاران را بشارت ببخشی و مردمان بی اعتقاد و مجادله گر را بیم دهی"
برای گشودن گره از زبان و تاثیر گذاری آن باید از خداوند طلب استعانت نماییم چرا که در قرآن آمده است:
"و گره زبانم را بگشای"
ویضیق صدری ولا ینطلق لسانی فارسل الی هارون (شعرا ۱۳)
"( از طرفی) قلبم فشرده و می شود و زبانم لکنت دارد، پس ( برادرم) هارون را نیز با من ارسال فرما که دستیارم باشد"
خداوند در جایی از قرآن تاکید می کند که همانگونه که آفرینش آسمان ها و زمین از جمله آیات و نشانه های قدرت الهی است، به همان اندازه هم آفریدن تعداد زیادی زبان و لهجه هم جزو آیات خداوندی محسوب می شود.
ومن آیاته خلق السماوات والارض واختلاف السنتکم والوانکم ان فی ذلک لآیات للعالمین( روم ۲۲)
"و از نشانه های قدرت خداوند، آفرینش آسمانها و زمین و نیز اختلاف زبانها و رنگهای شما انسانهاست و به تحقیق در همه اینها نشانه هایی از حکمت الهی برای دانشمندان نهفته است"
در جایی از این که گفتار ما بدون علم و از روی نادانی بوده و یا چیزی را به زبان بگوییم که به آن ایمان نداریم، شدیدا نهی شده ایم.
اذ تلقونه بالسنتکم وتقولون بافواهکم ما لیس لکم به علم وتحسبونه هینا وهو عند الله عظیم ( نور۱۵)
"زیرا شما آن تهمت افواهی (زبانی) را پذیرفتید و نیز از دهانهایتان سخنانی خارج شد که کمترین علم و اطلاعی بدانها نداشتید و چنین کاری را امری سهل و بی اهمیت شمردید در حالی که نزد خداوند گناهی سنگین بود"
سیقول لک المخلفون من الاعراب شغلتنا اموالنا واهلونا فاستغفر لنا یقولون بالسنتهم ما لیس فی قلوبهم قل فمن یملک لکم من الله شیئا ان اراد بکم ضرا او اراد بکم نفعا بل کان الله بما تعملون خبیرا(فتح ۱۱)
"به زودی عربهای نا فرمان بادیه نشین، بهانه آورده به تو ( ای پیامبر) می گویند: نگهداری از مال و زن و فرزند ما را گرفتار کرده بود و نتوانستیم در خدمت تو باشیم برای ما طلب آمرزش کن، آنها به حرفی که می زنند قلبا اعتقاد ندارند تو در جواب به آنها بگو: در برابر مجازات الهی هیچکس نمی تواند از شما دفاع کند، اگر خداوند اراده به مجازات یا بخشش شما داشته باشد هیچکس را یارای جلوگیری از امر و اراده او نیست و او به اعمال شما آگاهی جامع دارد"
در قرآن در جایی از استفاده زبان برای حرفهای نیش دار و تلخ یاد شده است که یک علت آن، حسودی است.
اشحة علیکم فاذا جاء الخوف رایتهم ینظرون الیک تدور اعینهم کالذی یغشی علیه من الموت فاذا ذهب الخوف سلقوکم بالسنة حداد اشحة علی الخیر اولئک لم یومنوا فاحبط الله اعمالهم وکان ذلک علی الله یسیرا (احزاب ۱۹)
"آنها نسبت به شما حسودند، اما چون خطری نزدیک شود چشمانشان از ترس مانند کسی که مرگ به سراغش آمده در حدقه می چرخد و به تو ( ای پیامبر) برای کمک نگاه می کنند و چون خوف خطر دور شود با زخم زبان به شما مومنان حمله می کنند و آنها بر مال دنیا حریص هستند و آنان کسانی هستند که ایمان نیاورده اند و خدا اعمالشان را تباه گردانیده و این کار بر خداوند بسی آسان است"
ان یثقفوکم یکونوا لکم اعداء ویبسطوا الیکم ایدیهم و السنتهم بالسوء وودوا لو تکفرون (ممتحنه۲)
"آنها اگر بر شما دست یابند خصمانه با شما رفتار می کنند و دست و زبان به دشمنی علیه شما می گشایند و خیلی مشتاقند که شما را به کفر و کافری بکشانند"
در آیه ذیل خداوند از احتمال این که رهبران دینی برای منافع خویش حرفایی زده و آنها را کلام وحی عنوان کنند، خبر داده است که این خود نوعی دروغ بستن بر خداوند و تحریف است.
وان منهم لفریقا یلوون السنتهم بالکتاب لتحسبوه من الکتاب وما هو من الکتاب ویقولون هو من عند الله وما هو من عند الله ویقولون علی الله الکذب وهم یعلمون ( آل عمران ۷۸)
"و از میان آنها ( یعنی علمای یهود) گروهی هستند که ( ضمن قرائت دست نوشته های خود) زبان خویش را به شیوه ای ماهرانه می پیچانند ( که شبیه تلاوت تورات باشد) تا گمان رود که آنچه تلاوت می کنند از جانب خداوند است و می گویند: اینها از جانب خداست.در حالی که چنین نیست، آگاهانه بر خداوند دروغ می بندند و خودشان هم از این دورغ گویی خویش مطلع هستند"
من الذین هادوا یحرفون الکلم عن مواضعه ویقولون سمعنا وعصینا واسمع غیر مسمع وراعنا لیابالسنتهم وطعنا فی الدین ولو انهم قالوا سمعنا واطعنا واسمع وانظرنا لکان خیرا لهم واقوم ولکن لعنهم الله بکفرهم فلا یومنون الا قلیلا ( نسا ۴۶ )
"برخی از یهودیان کلمات را ( به قصد تغییر معنی) به عمد تحریف می کنند، (مثلا) می گویند:شنیدیم و نافرمانی کردیم. و نیز ( به پیامبر) می گویند: بشنو که کاش نشنوی. و از روی استهزاء می گویند: رعایت حال ما را بکن. ولی آنها به قصد طعنه زدن به اسلام ( با لهجه عبری) و با پیچاندن زبان می گویند: ما را تحمیق کن. ولی اگر می گفتند: شنیدیم و فرمان بردیم، و رعایت حال ما را بکن، تند نخوان تا معنی را بفهمیم، قطعا برای آنها بهتر و درست تر بود. خداوند آنان را به واسطه کفرشان، لعنت فرموده و در نتیجه جز تعداد کمی از ایشان ایمان نمی آورند"
ویجعلون لله ما یکرهون وتصف السنتهم الکذب ان لهم الحسنی لا جرم ان لهم النار وانهم مفرطون (نحل ۶۲)
"آنها آنچه را برای خود نمی پسندند آن را خاص خداوند قرار می دهند و نیز زبانشان به دروغ می گوید: آن چیز خوب ( یعنی بهشت) از آن آنهاست. نه چنین نیست، سرانجام بدون شک آتش جهنم از آن آنهاست و مقدم بر دیگران به سوی آن روانه خواهند شد"
در آیه ذیل خداوند از این که کسانی هستند که به دروغ از بعضی چیز ها به عنوان حلال و از برخی به عنوان حرام با زبان خویش استفاده می کنند، خبر می دهد.
ولا تقولوا لما تصف السنتکم الکذب هذا حلال وهذا حرام لتفتروا علی الله الکذب ان الذین یفترون علی الله الکذب لا یفلحون ( نحل ۱۱۶ )
"از گفتن حرفهایی بی اساس که زبانهایتان عامل شیوع آن هستند اجتناب کنید و نگویید این حلال است و آن حرام تا حکمی نادرست را به خداوند نسبت دهید، کسانی که بر خداوند دروغ می بندند روی رستگاری را نخواهند دید"
از آن جا که بنا به اعتقاد مسلمانان مردم در قیامت برای بازپرسی اعمال خویش در حضور الهی ظاهر می شوند، خداوند به ما هشدار می دهد مه مراقب اعمال خود باشیم در روزی که حتی زبان، دست و پا هم برای اعمال ما شهادت می دهند.
یوم تشهد علیهم السنتهم وایدیهم وارجلهم بما کانوا یعملون ( نور ۲۴ )
"در آن روز که زبانها و دستها و پاهایشان علیه آنان در باره اعمالی که مرتکب شده اند گواهی می دهند"
لعن الذین کفروا من بنی اسرائیل علی لسان داوود وعیسی ابن مریم ذلک بما عصوا وکانوا یعتدون(مائده ۷۸)
"آنهایی که از قوم بنی اسرائیل کافر شدند، ( به امر خداوند) به زبان داوود و عیسی پسر مریم لعنت شدند، این مجازات به سزای نافرمانی ( از امر خداوند و پیامبران) و تجاوز گری مصرانه آنها مقرر فرموده شد"
ووهبنا لهم من رحمتنا وجعلنا لهم لسان صدق علیا (مریم ۵۰)
"و از رحمت خاص خود به آنها بخشیدیم و برای آنها مقام عالی و نام نیکو مقرر فرمودیم"
واجعل لی لسان صدق فی الآخرین (شعرا ۸۴)
"و برای من در بین آیندگان نام نیکو و ذکر خیر نصیب فرما"