علی مع الحق'حق مع العلی
در این پست کامل در مورد قسمتهای زیر در مورد عایشه توضیح داده شده است و جواب وهابیت نیز داده شده است .
سرزنش و تهدید در قران
امتحان بزرگ پیامبر ، هشدار پیامبر نسبت به عایشه و امت خود ( جنگ جمل )
اهل بیت بودن
حسادت
شیعه به عایشه توهین میکند یا ؟
چگونگی فوت ؛ عاقبت دنیوی
عاقبت اخروی عایشه از زبان خود
سرزنش و تهدید در قران
وهابیت میگویند که شیعیان مثال عجیبى میاورند و مى گویند . ( این تازگى ندارد که زن پیامبرى فاسد باشد بیش از این زن حضرت لوط و زن حضرت نوح نابکاربودند ) آنها در این دلیل تراشى به همان شیوه عجیب یعنى قیاس خود متوسل میشوند درجواب باید گفت .( این که حرف نشد ! زن حضرت لوط و نوح فاسد بودند که بودند به زن پیامبر چه ربطى دارد با این استدلال چرا زن حضرت على نباشد ( استغفرالله خاک بر دهان کثیفت اگر در قلبت همچین نظری داشته باشی . مگر حضرت فاطمه هم بیست هزار نفر را نعوذبه اله به کشتن داده ؟) ما الان گفتیم که خدا آلودگى را بردامان پیامبر خویش تحمل نمى کند وبه همین دلیل است که زن نوح را غرق کرد وبرسر زن لوط باران آتش بارید اما با زن محمدصلی الله علیه وآله وسلم چه کرد؟ هیچ .
اما پاسخ به این اباطیل وهابیت : اولاً در زمان نوح و لوط تمام مشرکین و کفار مجازات شدند که همسران این دو پیامبر هم همراه آنها مجازات شدند اما در زمان رسول الله صلی الله علیه و آله اراده الهی بر این تعلق نگرفت که مشرکان را عذاب همگانی نماید و خداوند در قرآن در این رابطه به رسولش فرمود: اى پیامبر! تا تو در میان آنها هستى، خداوند آنها را مجازات نخواهد کرد؛ یا )لَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلیماً). (اگر مؤمنان وکفّار از هم جدا مى شدند، کافران را عذاب دردناکى مى کردیم .سوره فتح آیه 25(
و نیز تا گروهى از آنها استغفار مىکنند، خدا عذابشان نمىکند. «وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فیهِمْ وَ ما کانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ» (انفال /33 ) لذا خداوند اصلاً چنین عذاب همگانیی نداشته است تا چنین استدلالی بشود ؛ بله اگر چنین عذاب همگانیی صورت گرفته بود و خداوند اینها را از این عذاب نجات داده بود آنوقت جای این استدلال بود.
ثانیاً این زنان ادعای اسلام داشتند (ولو بظاهر) برخلاف زنان حضرت لوط و نوح علیهما السلام که جزو مشرکین بودند و دعوت شوهران خود را نپذیرفته بودند.
حال سوال ما این است که آیا قیام در برابر امام و خلیفه وقت مسلمین عقوبت ندارد؟ آیا بر خلاف این آیه عمل کردن:
وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَ لَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَی
سوره أحزاب/آیه33
و در جنگ علیه خلیفه مسلمین قرار گرفتن، عقوبت ندارد؟ همسر پیامبر بودن، فضیلتی است در جای خودش و کارهای نادرست هم مسئلهای دیگر است در جای خودش و:
وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ
سوره زلزله/آیه8
وَ لَا تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ إِلَّا عَلَیْهَا وَ لَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَی
سوره أنعام/آیه164
جالب این است که مفسرین اهل سنت میگویند همین آیه شریفه، تعریضی است بر عایشه و حفصه. اگر آقایان گلایه دارند، از علماء خودشان گلایه کنند. آقای ابن جوزی ـ از علماء بزرگ اهل سنت ـ در کتاب تفسیری زاد المسیر میگوید:
ضرب الله المثل الأول یحذر به عائشة و حفصة رضی الله عنهما.
در این آیه، خداوند، عایشه و حفصه را میترساند که همسر پیامبر بودن، مانع ورود به جهنم نخواهد شد.
زاد المسیر لإبن الجوزی، ج8، ص56 ـ الأمثال فی القرآن لإبن قیم الجوزیة، ص57 ـ تفسیر القرطبی، ج18، ص202 ـ فتح القدیر للشوکانی، ج5، ص255
خداوند ، همسران رسول خدا (ص) را تهدید میکند :
شکی نیست که برخی از زنان پیامبر ؛ همچون عائشة ، سودة و ... جزء «السابقون الأولون» بودهاند، وطبق اعتقاد اهل سنت ، باید این اشخاص بدون حساب و کتاب به بهشت بروند و خداوند برای همیشه از آنها راضی است ؛ اما با مراجعه به قرآن میبینیم که خداوند تمامی زنان پیامبر را تهدید میکند که اگر کار خلافی از آنها سربزند ، چند برابر دیگران مجازاتشان خواهد کرد .
یا نِساءَ النَّبِیِّ مَنْ یَأْتِ مِنْکُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ یُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَیْنِ وَکانَ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسیرا . الأحزاب / 30 .
اى همسران پیامبر ! هر کدام از شما گناه آشکار و فاحشى مرتکب شود ، عذاب او دوچندان خواهد بود و این براى خدا آسان است .
و به اتفاق مفسرین هنگامی که حفصه دختر عمر ، سرّی را که رسول خدا صلی الله علیه وآله به او گفته و از وی خواست که به دیگران نگوید ؛ اما او راز پیامبر را با عایشه در میان گذاشت و بعد هر دو تصمیم گرفتند رسول خدا را اذیت کنند ، خداوند آن دو را این گونه تهدید کرده و دستور میدهد که از کار ناپسندشان توبه کنند :
إِنْ تَتُوبا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکُما وَإِنْ تَظاهَرا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَجِبْریلُ وَصالِحُ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمَلائِکَةُ بَعْدَ ذلِکَ ظَهیرٌ . التحریم / 4 .
اگر شما (همسران پیامبر) از کار خود توبه کنید (به نفع شماست ؛ زیرا) دلهایتان از حق منحرف گشته و اگر بر ضدّ او دست به دست هم دهید ، (کارى از پیش نخواهید برد) زیرا خداوند یاور اوست و همچنین جبرئیل و مؤمنان صالح ، و فرشتگان بعد از آنان پشتیبان اویند .
بنا بر نص صریح قرآن کریم عائشه «منحرف القلب» است!!! و قلب او از حق برگشت و به باطل گروید.
خوب دوستان شما فقط آیاتی که شاید فکر کنید در مدح آنان است را نبینید ، این ایات نیز شدیدا تکان دهنده است. در ضمن مومنین همیشه بین خوف و رجا هستند تا مومنین واقعی مشخص گردند . خوف و رجا یعنی اینکه انسان از آتش جهنم بترسد و به بهشت نیز امیدوار باشد . حال عایشه بین این دو حال قرار گرفت و باید بگویم که متاسفانه مردود شد .
قرطبی ، مفسر مشهور اهل سنت در تفسیر این آیه مینویسد :
قوله تعالى : ( وإن تظاهرا علیه ) أی تتظاهرا وتتعاونا على النبی صلى الله علیه وسلم بالمعصیة والایذاء .
معنی این فرمایش خداوند : ( وإن تظاهرا علیه ) این است که اگر شما دو نفر به کمک یکدیگر پیامبر را با نا فرمانی واذیت وآزار مورد بی مهری قرار دهید.
تفسیر القرطبی ، ج 18 ، ص 189 ، ذیل آیه .
شیعه و سنی اتفاق دارند که مراد از آن دو زن حفصه و عائشه است ؛ همانگونه که بخاری نوشته است :
عمر گفته : آن دو حفصه و عائشه هستند .
صحیح البخاری ، ج6 ، ص69 ، ح 4913 ، کتاب التفسیر ، باب تَبْتَغِی مَرْضَاةَ أَزْوَاجِکَ .
همچنین در چند آیه بعد ، سرنوشت زنان حضرت نوح و لوط را برای آنها مثال زده که مبادا همانند آنها کافر شده و به رسول خدا خیانت نمایند :
ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ کانَتا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَیْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ یُغْنِیا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَیْئاً وَ قیلَ ادْخُلاَ النَّارَ مَعَ الدَّاخِلینَ . التحریم / 10 .
خداوند براى کسانى که کافر شدهاند به همسر نوح و همسر لوط مثَل زده است ، آن دو تحت سرپرستى دو بنده از بندگان صالح ما بودند ، ولى به آن دو خیانت کردند و ارتباط با این دو (پیامبر) سودى به حالشان (در برابر عذاب الهى) نداشت، و به آنها گفته شد: «وارد آتش شوید همراه کسانى که وارد مىشوند! » .
طبق روایات اهل سنت ، شأن نزول این آیه نیز در باره عائشه و حفصه است و خداوند این مثال را برای آن دو زده است و هشدار داده است که مبادا سرنوشت انها همانند زن نوح و لوط شود .
ابن قیم جوزیة (متوفای 751 هـ) در دو کتاب إعلام الموقعین و الأمثال فی القرآن الکریم در این باره مینویسد :
در این مثالها اسرار عالی نهفته است که با سیاق آیه تناسب دارد ؛ زیرا در باره همسران پیامبر و بر حذر داشتن آنان از نافرمانی آن حضرت نازل شده است که اگر از خدا و رسول اطاعت نکنند و در عین حال مشتاق سعادت اخروی باشند ، فقط پیوند با رسول خدا (ص) نفعی برای آنان نخواهد داشت ؛ همانگونه که همسر نوح و لوط بودن برای آنان فایدهای نداشت و به همین جهت هم در این سوره از رابطه سببی یعنی ازدواج مثال آورد نه نسبی مثل فرزند و غیره .
یحیی بن سلام گفته است : خداوند در مثال اول عائشه و حفصه را بر حذر داشته و در مثل دوم آن دو را به پیروی و اطاعت از رسول خدا (ص) ترغیب فرموده است .
إعلام الموقعین عن رب العالمین ، ج 1 ، ص 189 ، ناشر : دار الجیل - بیروت - 1973 ، تحقیق : طه عبد الرؤوف سعد و الأمثال فی القرآن الکریم ، ج 1 ، ص 57
شوکانی در این باره میگوید : و چه نیکو سخنی گفته است آنکه گفت : یاد آوری داستان دو نفر (عائشه و حفصه) از همسران پیامبر و حرکت آن دو بر ضد رسول خدا (ص) ، محکمترین پیام و ارشاد را همرا دارد ، که به آن دو نفر و دیگر همسران رسول خدا (ص) علام می دارد که همسر خاتم پیامبران بودن سبب نجات آنان نخواهد بود .
ج 5 ، ص 256 ، ناشر : دار الفکر – بیروت .
و همچنین در سوره حجرات ، دو تن از زنان رسول خدا (ص) را به خاطر عیبجوئی و به کار بردن القاب زشت در باره دیگر زنان آن حضرت توبیخ کرده است .
یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِّن قَوْمٍ عَسىَ أَن یَکُونُواْ خَیرًْا مِّنهُْمْ وَلَا نِسَاءٌ مِّن نِّسَاءٍ عَسىَ أَن یَکُنَّ خَیرًْا مِّنهُْنَّ وَلَا تَلْمِزُواْ أَنفُسَکمُْ وَ لَا تَنَابَزُواْ بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْایمَانِ وَمَن لَّمْ یَتُبْ فَأُوْلَئکَ هُمُ الظَّالِمُون . الحجرات / 11 .
اى کسانى که ایمان آوردهاید ! نباید گروهى از مردان شما گروه دیگر را مسخره کنند ، شاید آنها از اینها بهتر باشند و نه زنانى زنان دیگر را ، شاید آنان بهتر از اینان باشند و یکدیگر را مورد طعن و عیبجویى قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید ، بسیار بد است که بر کسى پس از ایمان نام کفرآمیز بگذارید و آنها که توبه نکنند ، ظالم و ستمگرند .
قرطبی در شان نزول آیه مینویسد : مفسران گفته اند : این آیه در شان دو تن از همسران رسول خدا (ص) که ام السلمه را مسخره کرده بودند نازل شده است ؛ چون او لباسی سفید پوشیده و دو طرف آن را پشت سرش رها کرده بود که هنگام راه رفتن کشیده می شد ، عائشه به حفصه گفت : ببین چیزی همانند زبان سگ بر پشتش آویزان است.
انس و ابن زید گفته اند : در باره همسران پیامبر خدا (ص) که ام السلمه را به جهت کوتاهی قدش سرزنش کردهاند نازل شده است ، و گفته شده است در باره عائشه است که با دستش به ام السلمه اشاره کرد و گفت : ای فرستاده خدا بببین چقدر کوتاه قد است .
عکرمه از ابن عباس نقل کرده است که گفت : صفیه دختر حی ابن اخطب محضر رسول خدا (ص) رسید و گفت : ای رسول خدا (ص) زنها مرا سرزنش میکنند و می گویند : ای یهودی ! وای کسی که پدر و مادرش یهودی هستند ، رسول خدا (ص) فرمود : چرا نگفتی پدرم هارون و عمویم موسی و شوهرم محمد است ، سپس این آیه بر رسول خدا نازل شد .
تفسیر القرطبی - ج 16 ص 326 و تفسیر الثعلبی - ج 9 ص 81 و أسباب نزول الآیات ، الواحدی النیسابوری ، ص 264 و ...
و خود عایشه میگوید:
به عنوان شکایت، به رسول خدا گفتم که صَفیّه چنین و چنان است و از او به بدی یاد کردم.
پیامبر در پاسخم فرمود:
درباره صَفیّه سخنی گفتی که پلیدیاش، دریایی را آلوده میکند.[ سُنَن تِرْمِذی به موجب روایات زَرْکِشی در الإجابه ۷۳ .]
امتحان بزرگ پیامبر ، هشدار پیامبر نسبت به عایشه و امت خود ( جنگ جمل )
خداوند هر کسی را به نوبه خود آزمایش می کند و برای آزمایش رسول خدا از ایشان خواست که با عایشه ازدواج کند و با این دستور ، در خانه وی کسی را قرار داد که می توانست مایه آزمایش ایشان باشد ؛ زیرا امتحان مردان بزرگ باید به بزرگی خود ایشان باشد .
و چون این آزمایش می توانست سبب اشتباه برخی ، در مورد شخصیت واقعی همسران رسول گرامی اسلام باشد ، خداوند هم در قرآن با بیان برخی اشکالات و اشتباهات همسران رسول خدا و همسران پیغمبران گذشته ، راه هدایت را برای مردم باز گذاشته است .
به عنوان مثال در سوره تحریم آیه ده همسر حضرت نوح و همسر حضرت لوط را به عنوان دو نمونه برای کفار معرفی می نماید که با وجود حضور در خانه پیغمبران الهی ، باز گمراه شدند .
و در همین سوره در آیه 4 در مورد دو تن از همسران رسول خدا می فرماید :
إِنْ تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکُمَا وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِیلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمَلَائِکَةُ بَعْدَ ذَلِکَ ظَهِیرٌ
سوره تحریم آیه 4
اگر ( شما دو همسر رسول خدا) به درگاه خدا توبه کنید ، دل های شما به سوی او میل پیدا کرده است ، اما اگر علیه او بر یکدیگر کمک کنید در حقیقت خدا خود سرپرست اوست و جبرئیل و صالح مومنان (نیز یاور اویند) و گذشته از این فرشتگان نیز پشتیبان او خواهند بود .
و نیز در می بینیم که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در در مورد آینده ی برخی از همسران خویش سخنانی فرموده اند که می تواند ملاک تشخیص حق از باطل در موارد نیاز باشد . مثلا چندین بار رسول خدا امتش را نسبت به فتنه عایشه هشدار داد و بخاری در صحیحش در باب خانه های همسران پیامبر از نافع و نافع از عبد الله نقل می کند که گفت: رسول خدا خطبه می خواند، پس به خانه عایشه اشاره کرد و سه بار فرمود: این جایگاه فتنه است و از اینجا شاخ شیطان بیرون می آید. رجوع به صحیح بخاری ج 4 ص 46 . و مسلم نیز در صحیحش از عکرمة بن عمار از سالم از ابن عمر نقل کرده که گفت: رسول خدا از خانه عایشه بیرون آمد و فرمود: سر کفر در اینجا است، در اینجا است که شاخ شیطان ظاهر می شود. رجوع به صحیح مسلم ج 8 ص 181 .
یا از ابوبکره نقل شده است که به راستى خداوند به من سود رساند، زمانى که مىخواستم به یاران جمل بپیوندم و به همراه آنها بجنگم، به یاد کلامى از رسول خدا صلى الله علیه وآله افتادم. وقتى به آن حضرت خبر رسید که مردم فارس دختر کسرى را به عنوان پادشاه انتخاب کردهاند، فرمود: هیچ گاه سعادتمند نمىشود قومى که فرمانده آنها یک زن باشد. ( منظورش عایشه در جمل است )
صحیح البخاری ج4، ص1610، ح4163، کتاب بدأ الخلق، بَاب کِتَابِ النبی e إلى کِسْرَى وَقَیْصَرَ
و منظور پیامبر ار فتنه و سعادتمند نشدن جنگ جمل است که شما را گول نزنند که با مادرتان به جهاد بروید . متاسفانه جنگ جمل مصیبت های زیادی از طرف ام المومنین برای مسلمانان به وجود آورد . مثلا آقای ذهبی از سدی نقل میکند و میگوید:
شهد مع علی یوم الجمل مائة و ثلاثون بدریا و سبعمائة من أصحاب النبی صلی الله علیه و سلم و قتل بینهما ثلاثون ألفا، لم تکن مقتلة أعظم منها.
در جنگ جمل، 130 نفر از صحابهای که در جنگ بدر بودند و 700 نفر از دیگر أصحاب رسول الله (صلی الله علیه و سلم) در رکاب علی بودند و 30 هزار نفر یاران علی و عایشه کشته شدند.
تاریخ الإسلام للذهبی، ج 3، ص 484 ـ تاریخ خلیفه بن خیاط، ص 138
این 30 هزار نفر به چه جرمی کشته شدند؟ فردای قیامت، مسئول این خونها کیست؟ اگر آقایان آمده بودند و خونخواهی عثمان را میکردند، مگر عثمان را در بصره کشته بودند؟ مگر بصریون کشته بودند؟ عثمان در مدینه کشته شد. اگر تعداد 200 نفر از بصره آمده بودند، از مصر حدود 800 نفر آمده بودند و از کوفه هم تعداد زیادی آمده بودند. اگر بنا بود کسی بخواهد خونخواهی عثمان را بکند، باید به مدینه میرفتند و این کار را میکردند. اصلا چه ربطی به عایشه داشته است ؟ چرا طلحه و زبیر کینه و حسادت عایشه را نسبت به حضرت علی تحریک کردند . آیا انها بیماری عایشه نسبت به حضرت علی میدانستند و در پوشش سفسطه ای مثل آشتی و صلح بین مسلمین و اجتهاد مادر مومنین بقیه مسلمانان را گول زدند ؟ به راستی آیا دلیل این کار انتقام عایشه از حضرت علی نبوده و ایا طلحه و زبیر قصدشان حکومت نبوده ؟
خود آقایان أهل سنت که عامل حضور عایشه در نبرد جمل که بیش از 30 هزار کشته داد، را عبد الله بن زبیر معرفی میکنند . وقتی أم المؤمنین عایشه آمد در نزدیکی روستای حوأب که آبی جریان داشت و سگها در آنجا عوعو کردند، یکدفعه حال عایشه تغییر کرد و سؤال کرد: «اینجا کجاست؟» گفتند: «حوأب». عایشه هم به یاد روایتی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) افتاد که به زنانش فرمود:
کدامیک از شما بر شتر پر مو مىنشیند و خروج مىکند و سگان حوأب بر او پارس مىکنند و مردم بسیارى از جانب راست و چپ او کشته میشوند و او سرانجام رهائى پیدا مىکند؟
و بعد از نقل حدیث میگوید : وهذا رواه البزار ورجاله ثقات . فتح الباری - ابن حجر - ج 13 - ص 45 – 46 .
حتی در حدیثی میگوید اى حمیراء (عائشه) مبادا تو آن زن باشى.
کتاب الفتن، ج1، ص84، ح189
این روایت صراحتا رسول خدا صلى الله علیه وآله عائشه را مخاطب قرار داده و او را از رفتن به جنگى که در مسیر راه سگهاى منطقه حوأب بر او پارس کردند، بازداشته است.
در صحت این روایت و روایاتى که با این مضمون نقل شده است، هیچ تردیدى نیست؛ چنانچه شمس الدین ذهبى در سیر أعلام النبلاء بعد از نقل روایتى با همین مضمون مىنویسد:
هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجوه. این روایت سندش صحیح است؛ ولى صاحبان صحاح نقل نکردهاند.
سیر أعلام النبلاء، ج2، ص178
و ابن کثیر دمشقى سلفى مىنویسد:
وهذا إسناد على شرط الصحیحین ولم یخرجوه. سند این روایت، شرایط بخارى و مسلم را دارد؛ ولى آنها نقل نکردهاند.
البدایة والنهایة، ج6، ص212، ناشر: مکتبة المعارف – بیروت.
با وجود این روایات، آیا بازهم بهانهاى باقى مىماند که کسى ادعا کند او اجتهاد کرده و هدف عائشه خیرخواهى و اصلاح بین امت بوده است ؟
سپس وقتی عایشه این هشدار پیامبر یادش می اید إصرار داشت که او را برگردانند اما :
فأبی علیها إبن الزبیر.
إبن زبیر مانع از برگشتن عایشه شد.
المصنف لعبد الرزاق الصنعانی، ج11، ص365، ح20753
جالب این است که آقای بلاذری در أنساب الأشراف، صفحه 224 میگوید:
عایشه گفت: مرا برگردانید، مرا برگردانید. «من از رسول الله (صلی الله علیه و سلم) شنیدم که در حضور زنانش فرمود: سگان حوأب برای یکی از شما عوعو میکنند». ایشان تصمیم بر بازگشت گرفت. عبد الله بن زبیر آمد و گفت: کسانی که گفتهاند اینجا حوأب است، دروغ گفتهاند. سپس 50 نفر از بنی عامر را آورد و شهادت دادند و قسم خوردند که عبد الله بن زبیر راست میگوید.
سند این روایت هم صحیح است.
یعنی اگر عبد الله بن زبیر نبود، عایشه هم برگشته بود و دیگر خبری از جنگ جمل نبود و اینهمه اختلاف و کشتار نبود و حدود 30 هزار انسان بیگناه هم در این وسط کشته نمیشدند. الآن هم آقایان أهل سنت بر سر دو راهی ماندهاند که چه کنند؟ در هر دو طرف جنگ جمل، صحابه حضور داشتند. اگر بگویند حضرت علی (علیه السلام) حق است، باید عایشه و طلحه و زبیر باطل باشند و اگر بگویند اینها حق هستند، باید معتقد باشند که ـ نستجیر بالله ـ حضرت علی (علیه السلام) باطل بوده است. لذا آمدند شعرهایی را بافتند که حضرت علی (علیه السلام) حق بود، ولی آنها هم اجتهاد کردند و خطا کردند و به خاطر کشتن 30 هزار انسان بیگناه، ثواب هم میبرند.
و ریشه جنگ جمل هم این بود که آتش این جنگ توسط 3 نفر روشن شد؛ عایشه و طلحه و زبیر. طلحه و زبیر در زمان ابوبکر و عمر، مطرح نبودند. ولی وقتی جناب عمر در شورای 6 نفره، نام اینها را آورد، اینها موقعیت ویژهای پیدا کردند. در تاریخ هم ثبت است که خود طلحه هم باور نمیکرد بعد از قتل عثمان، کس دیگری غیر از او خلیفه باشد. محرک این قضایا هم عمدتا طلحه بود. حتی وقتی طلحه را در جنگ جمل کشتند، به پسر عثمان تبریک گفتند که قاتل پدرت را کشتیم. پس این قضیه هم برمیگردد به شورای 6 نفره که روحیه ریاستطلبی و رسیدن به خلافت داشتند.
إبن أبی الحدید معتزلی هم تحلیل مفصلی از محمد بن سلیمان بن حاجب ـ یکی از بزرگان اهل سنت ـ دارد و میگوید: او هیچگونه تعصب مذهبی نداشت و کاملا این قضیه را واضح و روشن بیان میکند و میگوید بعد از قتل عثمان، همه تلاشها این بود که طلحه خلیفه شود.
فلولا الأشتر و قوم معه من شجعان العرب جعلوها فی علی لم تصل إلیه أبدا، فلما فاتت طلحة و الزبیر، فتقا ذلک الفتق العظیم علی علی و أخرجا أم المؤمنین معهما و قصدا العراق و أثارا الفتنة.
اگر تلاش مالک اشتر و برخی از شجاعانی که در کنار او بودند نبود، طلحه و زبیر و عایشه نمیگذاشتند هیچوقت خلافت به علی برسد. آنها هم وقتی دیدند دستشان به خلافت نرسید، به طرف مکه رفتند و از آنجا عازم بصره شدند و فتنه جمل را به وجود آوردند.
شرح نهج البلاغه لإبن أبی الحدید، ج9، ص29
همچنین نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) از مقابله زبیر با امیر المؤمنین (علیه السلام) خبر داد و او را بر حذر داشته بود . مثلا حاکم نیشابوری با حدیثی صحیح در المستدرک علی الصحیحین، جلد 3، صفحه 366 نقل میکند که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به زبیر میگوید:
زبیر! آیا علی را دوست داری یا نه؟ گفت: بله. حضرت فرمود:
إنک ستخرج علیه و تقاتله و أنت ظالم.
زبیر روزی تو در برابر علی میایستی و قیام میکنی و با او میجنگی، در حالیکه تو ظالم و ستمگر هستی.
همچنین آقا رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) صراحتاً فرمود:
جنگ با علی، جنگ با من است و من با کسانی که با علی میجنگند، در جنگ هستم؛ هر کس با علی در صلح است، من هم با او در صلح هستم
زید بن أرقم نقل میکند:
پیامبر به علی، فاطمه، حسن و حسین اشاره کرد و فرمود: «أَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَکُمْ : من با کسی که با شما بجنگد در جنگ هستم». یعنی جنگ با شما، جنگ با پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است.
سنن الترمذی، ج5، ص360 ـ المستدرک علی الصحیحین للحاکم النیشابوری، جلد 3، ص149
و حتی زنان پیامبر هم شدیدا عایشه را از جنگ با حضرت علی نهی میکردند ، مثلا : ام سلمه براى انجام حج مشرف شده بود. چون شنید که عایشه به خونخواهى عثمان برخاسته وعازم بصره است، بسیار متاثر شد و در مجالس به بیان فضایل امام على(علیه السلام)مى پرداخت. عایشه به ملاقات او شتافت تا او را فریب داده و همدست خود ساخته و به بصره برد. ام سلمه گفت: تا دیروز آن همه دشنام به عثمان مى دادى و او را پیر خرفت مى نامیدى و قتلش را واجب مى شمردى. حالا خونش را بهانه کرده اى و در مقابل على مى ایستى!! بیادت مى آورم روزى را که من و پیامبر خدا به خانه تو آمدیم، در آن میان على(علیه السلام) نیز وارد شد و با پیغمبر(صلى الله علیه وآله) نجوى نمود، نجواى آنان طول کشید، تو خواستى بر آن حضرت هجوم برى و من ممانعت کردم، اما گوش ندادى و بر آن بزرگوار حمله بردى و اعتراض کردى که هر نه روز یک روز نوبت من مى شود، آن هم تو آمده اى و پیغمبر را مشغول نموده اى. پیغمبر غضبناک و صورت مبارکش سرخ گون شد و به تو گفت: «کنار برو، به خدا سوگند که احدى از اهل بیت من با على دشمنى ننماید، مگر آن که از ایمان بیرون رفته باشد(شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 6 ، ص217 ; العمدة، ص220 ; المعیار والموازنه، ص28 ) سپس تو نادم و پشیمان برگشتى. عایشه گفت: آرى به خاطر دارم. ام سلمه ادامه داد: «روزى تو مشغول شستشوى سر مبارک پیامبر بودى، من غذاى حیس تهیه مى کردم. آن حضرت فرمود: کدامیک از شما صاحب شتر گنه کارى هستید که سگ هاى حوأب بر او پارس نمایند، و در پل صراط به رو افتد. من گفتم یا رسول الله! به خدا و رسولش پناه مى برم. آنگاه حضرت دست بر پشت تو زد و فرمود: «بپرهیز از این که آن شخص تو باشى.» سپس عایشه تأیید کرد که آرى به خاطر دارم. مجدداً ام سلمه گفت: «در یکى از سفرها من و تو همراه پیغمبر بودیم و امام على کفش هاى ایشان را مى دوخت، و ما در سایه درختى نشسته بودیم. پدرت ابوبکر و عمر آمدند، وقتى اجازه ورود خواستند من و تو به پشت پرده رفتیم. پس از مدتى گفتگو با رسول الله پرسیدند: یا رسول الله! ما قدر مصاحبت تو را نمى دانیم پس ما را تعلیم ده،و بفرمایید چه کسى خلیفه و جانشین شما بر ما باشد تا بعد از شما پناهگاه ما باشد. پیغمبر فرمود: من مرتبه، مقام و مکان او را مى شناسم ولى اگر او را معرفى کنم، همانطور که بنى اسرائیل از اطراف هارون متفرق شدند شما نیز او را تنها خواهید گذاشت. سپس ابوبکر و عمر سکوت اختیار کرده و بیرون رفتند. پس از آن ما از پشت پرده بیرون آمدیم. من از ایشان سؤال کردم یا رسول الله! چه کسى بر آن ها خلیفه مى باشد؟ ایشان فرمود: همان کسى که کفش هاى پاره مرا مى دوزد. گفتم یا رسول الله! به جز على کسى کفش شما را نمى دوزد. رسول الله فرمود: «همان على خلیفه است.» عایشه مجدداً آن را نیز تأیید کرد. سپس ام سلمه به عایشه گفت: با وجود این که همه این احادیث را مى دانى، پس عازم کجا هستى؟ ولى او گفت براى اصلاح بین مردم مى روم!!
ام سلمه در نهایت چون عایشه را به راه ندید جنگیدن با عائشه را مشروع میدانست . مثلا
(4550)- [3: 117] حَدَّثَنِی أَبُو سَعِیدٍ أَحْمَدُ بْنُ یَعْقُوبَ الثَّقَفِیُّ مِنْ أَصْلِ کِتَابِهِ، ثنا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ شَبِیبٍ الْمَعْمَرِیُّ، ثنا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ صَالِحٍ الأَزْدِیُّ، حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ سُلَیْمَانَ بْنِ الأَصْبَهَانِیُّ، عَنْ سَعِیدِ بْنِ مُسْلِمٍ الْمَکِّیِّ، عَنْ عَمْرَةَ بِنْتِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، قَالَتْ: لَمَّا سَارَ عَلِیٌّ إِلَى الْبَصْرَةِ دَخَلَ عَلَى أُمِّ سَلَمَةَ زَوْجِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ یُوَدِّعُهَا، فَقَالَتْ: " سِرْ فِی حِفْظِ اللَّهِ وَفِی کَنَفِهِ، فَوَاللَّهِ إِنَّکَ لِعَلَى الْحَقِّ، وَالْحَقُّ مَعَکَ، وَلَوْلا أَنِّی أَکْرَهُ أَنْ أَعْصَى اللَّهَ وَرَسُولَهُ، فَإِنَّهُ أَمَرَنَا صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ أَنْ نَقَرَّ فِی بُیُوتِنَا لَسِرْتُ مَعَکَ، وَلَکِنْ وَاللَّهِ لأُرْسِلَنَّ مَعَکَ مَنْ هُوَ أَفْضَلُ عِنْدِی وَأَعَزُّ عَلَیَّ مِنْ نَفْسِی ابْنِی عُمَرَ ".
از عمره دختر عبد الرحمن نقل شده است که وقتى على بن أبى طالب علیه السلام قصد حرکت به سوى بصره را داشت، پیش ام سلمه همسر گرامى رسول خدا صلى الله علیه وآله آمد تا با او وداع نماید، ام سلمه فرمود: برو که خداوند حافظ و پشتیبان تو است، به خدا سوگند که تو با حق هستى و حق با تو است، اگر نبود این که من دوست نداشتم از دستور خدا و پیامبرش سرپیچى کنم؛ چرا که خداوند به ما دستور داده است که در خانههاى خودمان بمانیم، با تو مىآمدم؛ ولى به خدا سوگند که برترین شخص در نزد من و عزیزتر از جانم؛ یعنى فرزندم عمر را با تو همراه مىکنم.
حاکم نیشابورى بعد از نقل این روایت مىگوید:
هَذِهِ الأَحَادِیثُ الثَّلاثَةُ کُلُّهَا صَحِیحَةٌ عَلَى شَرْطِ الشَّیْخَیْنِ، وَلَمْ یُخَرِّجَاهُ
تمام این احادیث سه گانه، بر طبق شرایط بخارى و مسلم صحیح هستند؛ ولى آن دو نقل نکردهاند.
ذهبى نیز در تعلیق این روایت، نظر حاکم را تأیید کرده و مىنویسد «خ م» که مخف «على شرط البخارى و مسلم» است.
این روایت مطالب متعددى را ثابت مىکند؛ از جمله این که امهات المؤمنین حق نداشتند از خانه خود خارج شوند؛ حتى براى اصلاح.
همچنین ثابت مىکند که ام سلمه، جنگ با عائشه و لشکریان او را مشروع و حق را با امیرمؤمنان علیه السلام مىدانسته است؛ تا جائى که فرزند عزیزش را در رکاب امیرمؤمنان علیه السلام به جنگ با عائشه مىفرستد.
بعد از جنگ جمل هم ام سلمه قسم یاد کرده بود که هرگز با عائشه سخن نگوید و تا آخر عمر با او قهر بود:
روی عن عائشة، رضی الله عنه، أنها دخلت على أم سلمة بعد رجوعها من وقعة الجمل وقد کانت أم سلمة حلفت أن لا تکلمها أبداً من أجل مسیرها إلى محاربة علیّ بن أبی طالب، فقالت عائشة: السلام علیک یا أم المؤمنین فقالت: یا حائط ألم أنهک ؟ ألم أقل لک ؟ قالت عائشة: فإنی أستغفر الله وأتوب إلیه. کلمینی یا أم المؤمنین، قالت: یا حائط ألم أقل لک ؟ ألم أنهک ؟ فلم تکلمها حتى ماتت، وقامت عائشة وهی تبکی وتقول: وا أسفاه على ما فرط منی.
روایت شده است که عائشه بعد از جنگ جمل بر ام سلمه وارد شد، ام سلمه سوگند یاد کرده بود که هرگز با عائشه حرف زند؛ چرا که عائشه به جنگ على بن أبى طالب علیه السلام رفته بود. عائشه گفت: سلام بر تو اى مادر مؤمنان! ام سلمه در جواب گفت: اى دیوار! مگر تو را نهى نکردم، مگر به تو نگفتم؟ عائشه گفت: من از خداوند طلب بخشش و توبه مىکنم، با من سخن بگو اى مادر مؤمنان. ام سلمه گفت: اى دیوار، مگر به تو نگفتم، مگر تو را نهى نکردم؟ پس ام سلمه تا زنده بود با عائشه سخن نگفت. عائشه بلند شد، در حالى که گریه مىکرد مىگفت: اى تأسف بر آن چه که از دست دادم!.
البیهقی، إبراهیم بن محمد (متوفاى بعد 320هـ)، المحاسن والمساوئ، ج1، ص222، الحاوی الکبیر فی فقه مذهب الإمام الشافعی وهو شرح مختصر المزنی، ج15، ص447
اگر عائشه براى اصلاح امت رفته بود، چرا ام المؤمنین ام سلمه با او قهر کرد و تا آخر عمر با او سخن نگفت؟
حتی پیامبر نیز چون آخر کار عایشه را میدانست آرزوی مرگش را داشته است ، دوستان گرامی بدون تعصب بنگرید که این زن چه بر سر رسول خدا (ص)آورده است که ایشان آرزوی مرگش راداشتند پیامبری که حتی در جنگ احد بعد از اینکه اصحاب فرار نموده وتنها اقا امیر المومنین (ع)وسه نفر دیگر از جان ایشان محافظت نمودند تا به غار پناه بردند ,نفرین وآرزوی مرگ دشمنانشان را نکردند وفقط فرمودند خداوندا بنگر که چه بر سر رسولت آوردند .این مطلب جای تامل دارد که چرا اقا رسول الله (ص)باید آرزوی مرگ این زن را داشته باشند ؟البته در مباحث قبل تا حدود بسیار زیادی علت این آرزوی پیامبر(ص)مشخص می گردد .
ازقول عایشه آمده است که روزی رسول خدا(ص)بر من وارد شد ومن می گفتم وای سرم ورسول الله (ص)فرمودند :من آروز دارم که زنده باشم وتورا دفن کنم.
عن عائشة قالت : دخل على رسول الله صلى الله علیه و سلم فی الیوم الذی بدئ فیه فقلت وارأساه فقال وددت ان ذلک کان وأنا حی فهیأتک ودفنتک
مسند احمد ج6ص144,مسند جامع ج20ص314,فتح الباری شرح صحیح بخاری ج10ص125,فیض القدیر ج7ص5,تاریخ اسلام ج1ص380,سنن نسائی ج4ص253و.....
یا بیهقی با سند صحیح از عایشه میگوید :
دخل علی رسول الله صلى الله علیه وسلم فی الیوم الذی بدىء فیه فقلت وارأساه قال لوددت أن ذلک کان وأنا حی فأصلی علیک وأدفنک
سنن البیهقی الکبرى ج 8 ص 153
یا عایشه میگوید: رسول خدا آرزومند مرگ من بود و میگفت: دوست داشتم تا زنده هستم پیش بیاید که بر تو نماز بخوانم و تو را دفن کنم. (الطبقات ابن سعد ج۲ص۲۰۶)
یا عایشه گفت: واى سرم! رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: کاش این امر (یعنى مردن عایشه) وقتى واقع شود که من زنده باشم و براى تو طلب آمرزش نموده و ترا دعا کنم. عایشه گفت: اى داد؛ به خدا قسم تو دوست دارى که من بمیرم؛ در آن صورت تو نزد بعضی دیگر از زنهایت میروى) صحیح بخارى، ج 9، ص 100، کتاب الاحکام، باب الاستخلاف)
این روایات که با سند صحیح نقل شده است به خوبى بر میآید که رسول خدا صلى الله علیه و آله دوست داشت عایشه زودتر بمیرد. آیا اگر آن حضرت به او علاقه داشت نمىتوانست به جاى آرزوى مردن او، برایش دعا کند تا سر درد او خوب شود؟ اگر کسى همسرش را دوست داشته باشد آیا هنگام مریضى او به جاى دلدارى دادن، درباره مردن و غسل و کفن و دفن او سخن میگوید؟ از اینها گذشته چه سعادتى از این بالاتر که رسول خدا صلى الله علیه و آله یکى را غسل بدهد .و کفن و دفن او را به عهده بگیرد و بر او نماز بخواند و برایش دعا کند. آیا این امر باید باعث ناراحتى شود و فریاد واویلا بلند کند؟ چرا عایشه به جاى استقبال از آن و شادى از این مژده بزرگ ناراحت شده؛ آن هم علت آن را چنین ذکر کند که تو بعد از من با زنى دیگر خواهى بود! آیا بدتر از این، حالتى یا صفتى میتوان براى کسى تصور کرد؟ حسادت تا چه حد! آیا به قیمت از دست دادن سعادتى که برتر از آن یافت نمىشود؟ آیا این آرزوى رسول خدا صلى الله علیه و آله به آینده عایشه برنمى گردد که حضرتش میدانست او بعدها سوار شتر شده و به جنگ وصى او و امام زمانش میرود ؟ آرى اگر رسول خدا صلى الله علیه و آله میخواست عایشه قبل از او بمیرد براى این بود که خون فریب خوردگان زیادى پاى شترش ریخته نشود و خود، او را از این مسیر نهى کرده بود ولى او گوش نداد.
حال وهابیت میگوید که عایشه بر باطل نبوده است چون اگر بر باطل بود حضرت علی ایشان را مجازات میکرد یا چرا خداوند از آسمان بر سر او سنگ نبارید ؟ اما جواب : آیا اگر به او آسیبى مىزد و یا در معرکه کشته مىشد، خدا وکیلی معاویه و امثال طلحه و ربیر چادر او را پیراهن عثمان نمىکرد ؟
در ضمن این گفته پیامبر است که «اى ابو الحسن اگر کارى از امور او را عهده دار شدى با او مدارا کن». (دلائل النبوة، ج6، ص411،المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص129، ح4610 ) یا پیامبر فرمود او را به منزلش برگردان (مسند أحمد بن حنبل، ج6، ص393، ح27242، الطبرانی المعجم الکبیر، ج1، ص332، ح995 ) یا اقتدای حضرت علی به پیامبران گذشته : عبدالله بن مسعود گفت : به پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم عرض کردم : یا رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم هر گاه از دنیا رحلت کردى چه کسى شما را غسل مى دهد؟ فرمود: هر پیغمبر را وصى او غسل مى دهد. عرض کردم یا رسول صلى الله علیه و آله و سلم وصى شما کیست ؟ فرمود: على بن ابیطالب . عرض کردم : یا رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم پس از شما چه مدت زندگى مى کند؟ فرمود: سى سال همانند یوشع بن نون که وصى حضرت موسى بود او بعد از موسى نیز سى سال زندگى کرد و صفورا همسر حضرت موسى دختر شعیب پیامبر بر یوشع بن نون خروج کرد و گفت من از تو به امر پیشوایى و رهبرى سزاوارترم . پس یوشع با وى جنگید و به خوبى با وى کارزار کرد و اسیرش نمود و در حال اسیرى به نیکى با وى رفتار کرد.
على نیز با عایشه مى جنگد و به خوبى با او مى جنگد و اسیرش مى کند و با وى به نیکى رفتار مى کند، و خدا درباره او نازل فرموده که : و قرن فى بیوتکن و لا تبرجن تبرج الجاهلیة الاولى یعنى در خانه هایتان قرار بگیرید و همچون جاهلیت پیشین ، خودآرایى و جلوه گرى نکنید و مقصود پروردگار از جاهلیت قدیم در این آیه صفورا دختر شعیب است (کمال الدین ، ج 1، ص 27 )
اهل بیت بودن
ما به عایشه به احترام رسول خدا دشنام نمی دهیم بلکه سعی میکنیم اعمال و رفتار او را برای شما بازگو کنیم و خدا خود می داندکه چگونه با او رفتار نماید. و هیچگاه نه عایشه و نه حفصه ادعائی در مورد اینکه جزو اهل بیت می باشند نکرده اند. و اما اگر زندگی عایشه را در زمان حیات همسرش حضرت محمد(ص) مورد بررسی قرار دهیم، گناهان زیادی به چشممان می خورد.که به هیچ وجه نمی توان او را با این اعمال جزو افرادی که رجس و پلیدی از آنها دور شده قرار داد .
در کتاب صحیح مسلم ـ که آقایان أهل سنت این کتاب را قبول دارند و صحیحترین کتاب بعد از قرآن میدانند، ـ در جلد 7، صفحه 130، حدیث 6414 روایتی از أم المؤمنین عایشه نقل شده که میگوید:
خرج النبی صلى الله علیه و سلم غداة و علیه مرط مرحل من شعر أسود، فجاء الحسن بن علی فادخله، ثم جاء الحسین فدخل معه، ثم جاءت فاطمة فأدخلها، ثم جاء على فادخله، ثم قال: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا (احزاب / 33)»
پیامبر (صلی الله علیه و سلم) در یک صبحگاهی از خانه بیرون آمد و یک عبایی از موی بز بر تن داشت. حسن بن علی آمد و پیامبر (صلی الله علیه و سلم) او را داخل عبا قرار داد و حسین بن علی آمد و حضرت او را داخل عبا قرار داد و فاطمه آمد و حضرت او را داخل عبا قرار داد و علی آمد و حضرت او را داخل عبا قرار داد و سپس فرمود: «خداوند فقط مىخواهد پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد».
در این روایت، اسامی حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها)، حضرت علی (علیه السلام)، امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) آمده است. این خیلی واضح و روشن است. و خود عایشه میگوید که من جز اهل بیت نیستم و شما را گول نزنند که این ایه چون بین بقیه آیات مربوط به زنان پیامبر آمده پس مربوط به من و بقیه زنان پیامبر میباشد .
و وقتی آیه مباهله نازل شد، پیامبر (صلی الله علیه و سلم)، علی و فاطمه و حسن و حسین را صدا کرد و گفت: خدایا! اینها اهل بیت من هستند.
صحیح مسلم، ج7، ص120، حدیث6373 ـ مسند احمد، ج1، ص185 ـ مستدرک الصحیحین للحاکم النیشابوری، ج3، ص150
و خود ابنتیمیه در منهاج السنة میگوید:
وقتی آیه مباهله نازل شد، پیامبر (صلی الله علیه و سلم) با اینکه تعدادی از صحابه مانند عمر و ابوبکر و عثمان و طلحه بودند، ولی از میان صحابه، علی را برای مباهله بود. فرزندان پیامبر (صلی الله علیه و سلم) در قید حیات بودند، ولی حسن و حسین را برد. دیگر زنان پیامبر (صلی الله علیه و سلم) مانند عایشه و حفصه بودند، ولی فاطمه را برد. چون اینها اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و سلم) هستند.
یا جالب اینکه در مسند احمد، جلد 6، صفحه 323 أم سلمه میگوید:
فرفعت الکساء لأدخل معهم، فجذبه من یدی و قال: إنک على خیر.
من با توجه به فضیلتی که پیامبر (صلی الله علیه و سلم) برای أهل بیت گفت، آمدم عبا را گرفتم تا من هم زیر عبا بروم. پیامبر (صلی الله علیه و سلم) عبا را از من گرفت کشید و فرمود: تو ٱدم خوبی هستی (ولی جزء أهل بیت نیستی).
یا در صحیح مسلم، جلد 7، صفحه 123، حدیث 6122 از زید بن أرقم سؤال میکنند:
من أهل بیته نساؤه؟ قال: لا و أیم الله! ان المرأة تکون مع الرجل العصر من الدهر، ثم یطلقها فترجع إلى أبیها و قومها.
آیا زنان پیامبر (صلی الله علیه و سلم) هم جزء أهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و سلم) هستند؟ گفت: قسم به خدا! نه. چون زن یک عمر با شوهرش زندگی میکند و وقتی شوهرش او را طلاق داد، به طرف خانه پدرش و قومش برمیگردد.
حسادت
یکی از ویژگیهای مومنین حسادت نداشتن است حال سوالی که پیش می اید این است که آیا صفتی مثل حسادت ، در شان و مقام کسی که ام المومنین نامیده می شود ، هست ؟
نمونه ای از حسادتها
نمونه 1 - در میان همسران پیامبر تنها عایشه بود که نسبت به این زنها حسادت ورزیده و از عمل آنها ناراحت بود و مىگفت: آیا زن حیا نمىکند که خود را به مردى هبه مىکند؟! «أما تستحى المرأة أن تهب نفسها للرجل»!
عایشه مىگوید: من نسبت به زنهائى که خود را به رسول خدا صلىاللهعلیهوآله هبه مىکردند (یعنى مىگفتند که من خود را به تو بخشیدم) حسادت مىورزیدم و مىگفتم: آیا زن خود را مىبخشد؟! (و در روایتى دیگر: آیا زن حیا نمىکند که خود را به مردى مىبخشد؟!) و چون آیه «هر که را نخواهى نمىپذیرى و آنکه را بخواهى قبول مىکنى و آنکه را هم که نپذیرفتى مىتوانى مجددا بپذیرى و اشکالى ندارد» (آیه 51 از سوره احزاب) نازل شد گفتم: یا رسول اللّه! من خداى ترا نمىبینم مگر آنکه در راه هواى (نفس) تو مىشتابد. ( الف - صحیح بخارى، ج 6، ص 147، تفسیر سوره احزاب، وج 7 ص 16، کتاب النکاح، باب هل للمرأة أن تهب نفسها لأحد. ب - صحیح مسلم، ج 2، ص 1085، کتاب الرضاع، باب 14، ح 49 و 50 )
حال چند سؤال:
1 - آیا آیه قبل از آن خداوند نفرمود زنانى که خود را ببخشند بر پیامبر حلال است؟ چرا عایشه آن را نفهمید تا آنکه آیه فوق نازل شد؟
2 - مگر ما نباید پیرو سنت رسول خدا صلىاللهعلیهوآله باشیم؟ آیا یکى از مصادیق آن تسلیم بودن در مقابل آن وجود مقدس و ایراد نگرفتن به آنچه که انجام مىدهد نمىباشد؟ چه آنکه مىدانیم آن حضرت هرگز کارى که خلاف رضاى خدا باشد انجام نمىهد. پس چرا عایشه از عمل پیامبر صلىاللهعلیهوآله ناراحت بود؟
3 - مگر رسول خدا صلىاللهعلیهوآله از هواى نفس خود پیروى مىکند که عایشه آن جمله را به حضرتش گفت؟
4 - مگر خداوند از خواستههاى بندگانش پیروى مىکند که عایشه مىگوید: خدا پیرو خواسته تو است؟
5 - چرا اینان صریحا ننوشتند که عایشه حسود بود آنهم بسیار شدید؟ چرا اسم آن را «غیرت» گذاشتند؟ اگر به جاى آنکه «غیرت» به خرج بدهد مىخواست «حسادت» نماید چه مىکرد؟ آیا غیر از آن چه که انجام داد کار دیگرى مىکرد؟
نمونه دوم : حسادت به خدیجه
عایشه نقل میکند و میگوید:
ما غرت علی إمرأة ما غرت علی خدیجة.
صحیح مسلم، جلد 7، صفحه 134، حدیث 6171
بر هیچ زنی غیرت به خرج ندادم و حسادت نورزیدم، همانند غیرت و حسادتی که نسبت به خدیجه ورزیدم.
و لقد هلکت قبل أن یتزوجنی بثلاث سنین، لما کنت أسمعه یذکرها و لقد أمره ربه عز وجل ان یبشرها ببیت من قصب فی الجنة و إن کان لیذبح الشاة ثم یهدیها إلى خلائلها.
خدیجه هلاک شد 3 سال قبل از اینکه من ازدواج کنم. پیامبر (صلی الله علیه و سلم) همواره از خدیجه ذکر خیر میکرد و خداوند به او بشارت داده که خدیجه در بهشت، دارای قصری از طلاست و پیامبر (صلی الله علیه و سلم) گوسفندی را قربانی میکرد و به بستگان خدیجه هدیه میداد.
کلمه هلکت تعبیر زشت و توهین آمیزی است.
در صحیح مسلم از قول عایشه آمده است:
خدیجه غیر از اینکه پیرزنی بود که دندان نداشت و جای دندانهایش سفید شده بود، چیز دیگری نبود.
و در کتاب الإستیعاب فی معرفة الأصحاب إبن عبد البر که از کتابهای معتبر أهل سنت است و شرح حال صحابه را دارد، عایشه نقل میکند و میگوید:
کان رسول الله صلى الله علیه و سلم لا یکاد یخرج من البیت حتى یذکر خدیجة فیحسن الثناء علیها.
پیامبر (صلی الله علیه و سلم) به خدیجه علاقه شدیدی داشت و در هر فرصت مناسبی از او تعریف میکرد.
روزی از خدیجه سخن گفت و من به او حسادت ورزیدم و گفتم: آیا خدیجه، غیر از اینکه پیرزنی باشد، چیز دیگری بود؟ خداوند من را که بهتر از او هستم، به جای او به تو داده است. پیامبر (صلی الله علیه و سلم) غضبناک شد، به طوریکه موهای جلوی سرش از شدت غضب سیخ شد و سپس فرمود: به خدا قسم! خداوند هرگز همسری بهتر از او را نصیب من نکرده است. روزی که مردم به من کفر میورزیدند، او به من ایمان آورد و روزی که مردم مرا تکذیب میکردند، او مرا تصدیق میکرد و وقتی مردم مرا از همه حقوقم محروم کردند، او تمام اموالش را در اختیار من قرار داد و خداوند از میان زنانم، تنها خدیجه را انتخاب کرد که اولادی نصیب من کند.
الإستیعاب فی معرفة الأصحاب لإبن عبد البر، ج 4، ص 1823 ـ أسد الغابة فی معرفة الصحابة لإبن الأثیر الجزری، ج 5، ص 438 ـ الإصابة فی تمییز الصحابة لإبن حجر العسقلانی، ج 8، ص 103 ـ مسند احمد للإمام احمد بن حنبل، ج 6، ص 117 ـ البدایة و النهایة لإبن کثیر، ج 3، ص 158
تحلیل حسادتهای عائشه نسبت به حضرت خدیجه:
طبق این روایات که سند برخی از آنها نیز تصحیح شد، حسادتهای عائشه نسبت به حضرت خدیجه سلام الله علیها، خشم و غضب شدید رسول خدا صلی الله علیه وآله را برانگیخته است؛ در برخی از موارد آن قدر خشمگین میشود که به گفته عائشه تا کنون چنین خشمی از آن حضرت سابقه نداشته است . در برخی از موارد از شدت خشم موهای جلوی سر حضرت به لرزه درمیآید و در مواردی مادر عائشه وساطت میکند که آن حضرت کمی از خشم و غضب خود بکاهد؛ اما خشم رسول خدا به حدی است که وساطتت مادر عائشه نیز نمیتواند آن حضرت را آرام کند و رسول خدا با عائشه برخورد تندی میکند.
حال با توجه به این روایات، سؤالی که باید دانشمندان اهل سنت به آن پاسخ دهند این است که حکم به خشم آوردن رسول خدا صلی الله علیه وآله چیست؟
آیا خشم رسول خدا صلی الله علیه وآله خشم خداوند را به دنبال ندارد؟ قران میفرماید : بىگمان کسانى که خدا و پیامبر او را آزار مىرسانند خدا آنان را در دنیا و آخرت لعنت کرده و برایشان عذابى خفتآور آماده ساخته است (احزاب / 57)
جالب این است که خود عائشه، کسانی را که رسول خدا را به غضب آورد، مستحق آتش جهنم دانسته است . در قضیه تمرد صحابه از دستور رسول خدا در حجة الوداع، عائشه میگوید:
فَدَخَلَ عَلَیَّ وهو غَضْبَانُ فقلت من أَغْضَبَکَ یا رَسُولَ اللَّهِ أَدْخَلَهُ الله النَّارَ .
رسول خدا (ص) بر من وارد؛ در حالی که غضبناک بود، گفتم: چه کسی تو را خشمگین کرده است، خدا او را داخل آتش کند.
صحیح مسلم، ج 2 ص 879، ح1211، کِتَاب الْحَجِّ ، بَاب بَیَانِ وُجُوهِ الْإِحْرَامِ ، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت.
و در روایت دیگر از نقل شده است که:
فَغَضِبَ ثُمَّ انْطَلَقَ حتى دخل على عَائِشَةَ غَضْبَانَ فَرَأَتِ الْغَضَبَ فی وَجْهِهِ فقالت من أَغْضَبَکَ أَغْضَبَهُ الله.
رسول خدا ناراحت شد، سپس از آن جا خارج و بر عائشه وارد شد، وقتی عائشه خشم و غضب را در چهره رسول خدا مشاهده کرد، گفت: چه کسی تو را خشمگین کرده است، خدا بر او غضب کند.
حال اگر کسی سؤال کند که آیا این دعای عائشه شامل خود نیز خواهد شد یا نه، علما و دانشمندان اهل سنت چه پاسخ خواهند داد؟
هچنین این روایت ثابت میکند که ادعای اهل سنت مبنی بر این که عائشه محبوبترین همسر رسول خدا بوده، افسانهای بیش نیست؛ بلکه حضرت خدیجه سلام الله علیها محبوبترین همسر رسول خدا صلی الله علیه وآله است.و این ادعای برخی از دانشمندان اهل سنت را که میگویند: عائشه برترین همسر آن حضرت است، باطل میکند؛ چرا که طبق این روایات رسول خدا صلی الله علیه وآله تصریح میکند که خداوند بهتر از او را نصیب من نکرده است.
حال وهابیت میگویند که : خدیجه تحمل غمهایی که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم در راه دعوت برداشت میکرد را برایش آسان میکرد. اما پس از خدیجه کسی نبود که این خلأ را پر کند و تنهایی و سکوتی که پس از خدیجه به وجود آمده بود را بزداید. تمام اشیایی که در اطراف پیامبر مشاهده میشد، یاد و خاطره خدیجه و جهاد و عشق او را برای پیامبر صلیاللهعلیهوسلم تازه مینمود. در چنین وضعیتی کسی جرأت نمیکرد با آنحضرت صلیاللهعلیهوسلم در مورد ازدواج صحبت کند، تا اینکه خوله دختر حکیم، همسر حضرت عثمان بن مظعون این طلسم را شکست و مسأله ازدواج آن حضرت صلیاللهعلیهوسلم با حضرت عایشه رضیاللهعنها را به ایشان پیشنهاد کرد. و بعد از مدت کوتاهی، ازدواج مبارک صورت گرفت و چنان سعادتی نصیب حضرت عایشه شد که مانند آن هرگز نصیب هیچ زنی تا قیامت نخواهد شد. به راستی که این عقد و نکاح، فیصلۀ خداوندی بود.
در صورتی که فضائل حضرت خدیجه انقدر زیاد است که دشمنی و حسادت عایشه با حضرت خدیجه جای تامل بسیار دارد . مثلا از أبو هریره نقل میکنند که جبرئیل امین نزد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) آمد و فرمود:
یا رسول الله! هذه خدیجة قد أتتک معها إناء فیه إدام أو طعام أو شراب.
یا رسول الله! اینک خدیجه نزد تو میآید و با خود غذایی و طعامی برای تو میآورد.
صحیح مسلم لمسلم النیسابوری، ج 7،، ص 133، ح 6167 ـ صحیح البخاری لمحمد بن إسماعیل البخاری، ج 4،، ص 231
طبق نقل صحیح مسلم، روزی نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) با جبرئیل امین مشغول صحبت کردن و دریافت وحی بود که جبرئیل امین فرمود:
یا رسول الله! خدیجه برای تو طعام میآورد. وقتی آمد، از طرف پروردگارش به او سلام و درود برسان و از طرف منِ جبرئیل هم به او سلام برسان و به او بشارت بده که خداوند خانهای در بهشت برای او مهیا کرده است از تارهای طلایی که نه سر و صدایی و نه مشکلاتی وجود دارد.
صحیح مسلم لمسلم النیسابوری، ج 7،، ص 133، ح 6167 ـ صحیح البخاری لمحمد بن إسماعیل البخاری، ج 4،، ص 231
روایت جالبی هست که آقا رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل میکند:
قال آدم علیه السلام: مما فضل الله به إبنی علیّ أن زوجته خدیجة کانت عونا له على تبلیغ أمر الله عز وجل و أن زوجتی کانت عونا لی على المعصیة.
روزی حضرت آدم (علیه السلام) فرمود: یکی از فضیلتهایی که فرزندم محمد دارد و برتری او را بر من نشان میدهد، این است که همسر او در تبلیغ أمر إلهی یاور او بود و همسر من هم یاور من بود در خطا و معصیت.
عمدة القاری شرح صحیح البخاری للعینی، ج 1، ص 63 ـ الدر المنثور لجلال الدین السیوطی، ج 1، ص 54 ـ کنز العمال للمتقی الهندی، ج 11، ص 413 ـ تاریخ بغداد للخطیب البغدادی، ج 4، ص 101 ـ تاریخ مدینة دمشق لإبن عساکر، ج 69، ص 108 ـ میزان الإعتدال للذهبی، ج 4، ص 60 ـ لسان المیزان لإبن حجر العسقلانی، ج 5، ص 418
دوستان عزیز دقت کنند که خود گذشتن از مال، کار کوچکی نیست به طوری که مورخین نوشتهاند که حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) در هنگام رحلتش، حتی کفن هم برای خودش نداشت!
سیرة إبن هشام، ج 1، ص 426
این خیلی عجیب و دردآور است! واقعاً اینقدر ایثار و اینهمه از خودگذشتگی؟! مضافاً که حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) با قدرت و نفوذ و محبوبیتی که در میان مردم داشت، یک یاور صادق و باوفای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بود و با رحلت حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها)، اگر جسارت نباشد، کمر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) خم شد. رحلت حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) و حضرت أبو طالب (علیه السلام)، واقعاً دو مصیبت جانکاه برای نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) بود. حتی در بعضی از کتابها آمده است و علامه سید جعفر مرتضی (ره) این تعبیر را نقل میکند در الصحیح فی سیرة النبی الأعظم، جلد 3، صفحه 198 و میگوید:
إن الإسلام قد قام بسیف علی و بأموال خدیجة.
پرچم اسلام به وسیله 2 چیز برافراشته شد: شمشیر علی و اموال خدیجه.
و آقای إبن حجر عسقلانی در کتاب الإصابة فی تمییز الصحابة، جلد 8، صفحه 103 میگوید:
و قد أثنى النبی صلى الله علیه و سلم على خدیجة ما لم یثن على غیرها.
پیامبر (صلی الله علیه و سلم) ثنائی که در حق خدیجه کرده است، در حق أحدی نکرده است.
نمونه سوم : حسادت و تهمت عایشه به ماریه
اهل سنت میگویند در برائت و پاکدامنی حضرت عایشه رضیاللهعنها به وسیله وحی ازبالای هفت آسمان نازل شد و مسلمانان تا قیامت این آیات را در نماز و غیر نماز تلاوت می کنند و با هر بار تلاوت، در مقابل هر حرفی، ده ثواب به تلاوت کننده داده میشود.
اگر واقعا این روایات از جناب عایشه رسیده باشد علت نسبت آیه افک به خود چیزی جز حسادت عایشه به ماریه نیست چرا که کنیزی مورد توجه رسول خدا قرار می گیرد و فرزندی از او متولد می شود و این درحالی است که عایشه پس از سالها زندگی با پیامبر همچنان بی فرزند است ! در روایات زیر خود عایشه به حسادت خود تصریح می کند :
عایشه می گوید : حسادتم به ماریه بیش از حسادتم به تمامی زنان بود به خاطر اینکه او زن زیبایی بود از قبیله جعده و رسول خدا از او خیلی خوشش می آمد و پیامبر ماریه را در ابتدای اسیر شدنش در منزل حارثه بن نعمان جای داد و ماریه کنیز ما بود رسول خدا نیز اکثر روزها و شبها نزد او بود ... سپس خدا به او فرزند روزی کرد و ما را از فرزند محروم کرد.
الطبقات الکبرى ، محمد بن سعد ، ج 8 ، ص 212 – 213
در اینجا بد نیست جمله اى را که ابو داود در سنن از رسول خدا نقل کرده است متذکر شویم که خود یکی از دلایل حسادت عایشه است :
مردی نزد رسول خدا آمد و گفت : من با زنی که دارای اصل و نسب و زیبایی است آشنا شده ام اما او بچه دار نمی شود (عقیم است) آیا با او ازدواج کنم حضرت فرمودند : نه ، آن مرد برای دوم آمد حضرت او را نهی کرد ، برای بار سوم آمد بازحضرت او را نهی کرد پس حضرت فرمود : با زن با محبت که فرزنددار می شود ازدواج کنید که من به زیادی شما به امتهای دیگر افتخار می کنم.
سنن ابی داوود ج 1 ص 455 کتاب النکاح.
همچنین نقل می کند که عمر گفت :
حصیرى که در منزل است بهتر است از زنى که نازا باشد . سنن ابی داوود ج 2 ص 232 کتاب الطب باب فی الطیرة. ( احتمالا منظورش عایشه و دخترش است ! )
حال ایات افک اصلا در مورد عایشه نیست بلکه در مورد ماریه است . به روایات زیر دقت فرمائید :
خبر رسول خدا از برائت ماریه
إن جبریل أتانی فأخبرنی أن الله قد برأ ماریة وقریبها مما وقع فی نفسی ، وبشرنی أن فی بطنها منی غلاما وأنه أشبه الخلق بی ، وأمرنی أن أسمیه إبراهیم وکنانی بأبی إبراهیم ...
تاریخ مدینة دمشق ، ابن عساکر ، ج 3 ، ص 46 ؛ کنز العمال ، المتقی الهندی ، ج 11 ، ص 471 .
جبرئیل بر من نازل شد و به من خبر داد که خدا ماریه و خویشاوند (پسر عموی) او را تبرئه کرد و به من بشارت داد که از من در شکم او فرزندی است که شبیه ترین مردم به من است و مرا امر کرد که نام او را ابراهیم بگذارم و کنیه مرا ابو ابراهیم گذارد ...
ادامه شایعات تا هنگام مرگ ابراهیم
فلما توفى إبراهیم قال رسول الله صلى الله علیه وسلم ان إبراهیم ابنی وانه مات فی الثدی وان له لظئرین تکملان رضاعه فی الجنة
صحیح مسلم ، مسلم النیسابوری ، ج 7 ، ص 76 ، 77 ، البدایة والنهایة ، ابن کثیر ، ج 5 ، ص 331
پس زمانی که ابراهیم از دنیا رفت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: همانا ابراهیم فرزند من است و او در شیرخوارگی از دنیا رفته است
حاکم نیشابورى در مستدرک از عایشه روایتى نقل مى کند که به خوبى مى رساند اهل افک تهمت را بر چه کسى وارد کردند . البته او اسامى کسانى راکه عنوان «عصبة» یا حد بر آنان صادق باشد نمى آورد ولى معلوم است که آنان باید کسانى باشند که اهل سنت نخواستند با معرفى آنها آبروى کسانى که باید حفظ شود ریخته گردد .
عایشه مى گوید : «ماریة» به همراه پسر عمویش به رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم اهداء گردیده بود . او (بعد از مدتی که به عنوان همسر پیامبر نزد رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم بود ) حامله شد . حضرت او را نزد پسر عموى او ( و در مشربه أمّ ابراهیم ) نهاد . اهل افک گفتند که چون او ( یعنى پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم ) به فرزند نیاز داشت ، فرزند غیر را به خود نسبت داد . چون شیر مادر ابراهیم فرزند زسول خدا ( یعنى ماریه ) کم بود ، ابراهیم را با شیر گوسفند تغذیه می کردند لذا فربه شد . روزى پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم او را نزد من آورد و گفت : او را چگونه مى بینى؟ گفتم : هر کس از شیر گوسفند استفاده کند فربه مى شود . پیامبر فرمود : آیا ابراهیم شبیه من نیست ؟ عایشه می گوید : من از روى حسادت گفتم : شباهتى ندارد . و بعد تهمت های ناروای مردم ( نسبت به ماریه ) به گوش پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم رسید ، حضرت نیز على (علیه السلام) را فرستاد ... ( دنباله آن را از حدیث مسلم نقل مى کنیم ) . المستدرک ج 4 ص 39 انفاق ابی بکر و عمر علی ماریه ، إمتاع الأسماع ، المقریزی ج 5 ص 336
در نقل حاکم نیشابوری عایشه به چند نکته اشاره مى نماید :
1 ، اهل افک تهمت زنا به ماریه زدند .
2 ، عایشه از روى حسادت حاضر نشد بگوید که او( یعنى ابراهیم ) شبیه رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم مى باشد .
3 ، به على علیه السلام مأموریت تحقیق داده شد ... .
مسلم نیشابوری که در ضمن 10 صفحه حدیث افک را از عایشه نقل کرده است در آخر آن حدیثى در ضمن سه سطر از انس اینگونه مى آورد :
انس بن مالک می گوید : (در میان مردم شایعه های پخش شده بود و) به مردی تهمت می زدند که فرزند رسول خدا از آن اوست وقتى تهمت مذکور به گوش پیامبر رسید على را فرستاد که گردن متهم را بزند . حضرتش رفت و چون او را مجبوب کسى که آلت مردان نداشته باشد یافت دست از او برداشت .
صحیح مسلم ج 8 ص 119 کتاب صفات المنافقین و احکامه
شما را به خدا آیا این داستان ها با مقام پیامبری که خداوند در مورد او می فرماید :
و ما ینطق عن الهوی/ إن هو إلا وحی یوحی .
النجم / 3و4 .
سازگاری دارد ؟!!!
آرى ، اگر قرار باشد آیاتى در تبرئه کسى نازل شود حق این است که درباره ماریه نازل گردد که برگشت آن به رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم مى باشد که ابراهیم را پسر غیر دانسته اند .
شیعه به عایشه توهین میکند یا ؟
مثلا یک نمونه ان بدین شرح است که میگویند بعضى از صحابه پیامبر اکرم به دلیل اتهام فحشا به عایشه حد خوردند .
ترمذی مى گوید که بعد از نزول آیات افک ، رسول خدا ( صلى الله علیه وآله وسلم ) بر 3 نفر یعنی حسان و حمنة و مسطح ، حد قذف جارى کرد .
سنن ترمذى ، ج 5 ، ص 17، سوره فرقان ، سنن ابی داوود ج 2 ص 358 باب حد القذف ، سنن ابن ما جه ج 2 ص 857
عایشه می گوید زمانی که آیه در برائت من نازل شد رسول خدا منبر رفت و ماجرا را یاد کرد و آیه را خواند پس زمانی که از منبر پایین آمد امر کرد آن دو مرد و یک زن را آوردند و بر آنها حد جاری کرد.
یکى از مطالبى که در روایت بدان تصریح شده این است که افرادى جزء تهمت زنندگان بودند که باور کردن آن بسیار سخت است .
و چگونه مى توان پذیرفت که مسطح بن اثاثة ، ربیب نعمت ابوبکر، به دختر ولى نعمتش آن هم به پیروى از یک منافق ، نسبتى ناروا بدهد؟ یا چگونه مى توان پذیرفت که حسان بن ثابت ،شاعر مخصوص پیامبر ( صلى الله علیه وآله وسلم )، به همسر ممدوحش چنان تهمتى بزند؟ مگر مى توان قبول کرد که حمنة ،همسر طلحة بن عبید اللّه، درباره دختر عموى شوهرش مطلب ناروائى بگوید و شوهرش نیز ساکت باشد؟ پس عدالت ساختگی صحابه کجا رفت ؟
یا نمونه دیگر : مشکوک بودن پیامبر
در روایت بخاری از همین ماجرا اینگونه آمده است:
مى گوید : رسول خدا ( صلى الله علیه وآله وسلم ) بر منبر از مردم علیه عبدالله ابن أبىّ کمک خواست و در آن همسرش ، و نیز صفوان را تبرئه کرد که به جدال لفظى بین عده اى انجامید ولى وقتى نزد عایشه آمد به او گفت :
یا عایشه بلغنی عنک کذا و کذا فان کنت بریئة فسیبرئک الله وان کنت الممت فاستغفری الله وتوبی الیه فان العبد اذا اعترف بذنبه ثم تاب تاب الله علیه...
صحیح البخاری ج 5 ص 58، کتاب المغازی باب غزوة بنى المصطلق من خزاعة وهی غزوة المریسیع ، باب حدیث الافک ؛ مسند احمد ج 6 ص 196 ، المستدرک ج 4 ص 243، مجمع الزوائد ج 10 ص 198، المصنف عبدالرزاق ج 5 ص 417، سنن کبری نسائی ج 5 ص 298.
ای عایشه ! از تو به من چنین و چنان رسیده (خبر رسیده که مرتکب چنین گناهی شدی) پس اگر بی گناه باشی خدا تو را تبرئه خواهد کرد و اگر گناه کردى استغفار کن و به درگاه او توبه کن پس اگر عبد به درگاه خدا توبه کند خدا او را می بخشد . . .
حال ما کدام را باور کنیم : اعتماد آن حضرت به همسرش و یا تردید درباره او را؟ آیا این حدیث نشانه مشکوک بودن پیامبر به همسر خود نیست ؟! آیا نقل این حدیث در معتبر ترین کتب اهل سنت یعنی صحیح بخاری توهین به رسول خدا و تهمت زدن به همسر او نیست!؟
و آلوسی از مفسرین معروف اهل سنت در اعترافی جالب میگوید :
به شیعه نسبت می دهند که به عایشه تهمت فحشا می زنند در حالی که شیعیان این امر را شدیدا انکارمی کنند و چنین نسبتی را قبول ندارند و کوچکترین اثری از چنین تهمتهایی ( نسبت به عایشه و... ) در کتب معتبر و مورد قبول شیعه یافت نمی شود . تفسیر الروح و المعانی ـ آلوسی ـ ج 18 ص 122 ذیل تفسیر آیه 16 سوره نور.
حال چرا این تهمت را به دروغ به شیعه نسبت مى دهند ! راستى انگیزه این دروغگوئى و تهمت ناروا چیست ؟
چگونگی فوت ؛ عاقبت دنیوی
معاویه روى منبر نشسته بود و مى خواست براى پسرش یزید بیعت بگیرد ولى عایشه گفت: آیا سه خلیفه بیش از تو براى پسرانشان بیعت گرفتند؟
گفت: نه.
عایشه گفت: پس تو به کدام یک از آنها اقتدا مى کنى؟ معاویه از این سخن شرمسار شد و چاهى بر سر راه عایشه حفر کرد و عایشه در آن افتاد و مرد.( الصراط المستقیم، ج 3 / باب 12 / 45 )
عبدالله بن زبیر در اعتراض به معاویه گفت:
مى دانیم که خر، ام عمرو را برد ولى نه ام عمرو برگشت و نه خرش!( همان، ص 46)
و از طرفی قبر عایشه هم معلوم نیست که کجاست و این احتمال را تقویت می کند.
و معاویه مردم را از گریستن بر عایشه بازداشت . ابن خلکان مى نویسد:
عایشه در زمان پادشاهى معاویه، در سال 58 هجرى و در سنّ 67 سالگى مرد و در بقیع دفن شد. پس از مرگ عایشه، پسر عمر بر او گریست و این خبر به معاویه که هنوز در مدینه بود رسید و به عبدالله بن عمر گفت: آیا براى مردن یک پیرزن گریه مى کنى؟ عبدالله گفت: تمام فرزندانِ ام المؤمنین بر او مى گریند; البته کسى که فرزند او نباشد (یعنى مؤمن نباشد) نمى گرید.( وفیات ابن خلکان، ج 3، ص 16)
با ملاحظه این حدیث در مى یابیم که معاویه گریستن فرزند عمر بر عایشه را به مسخره گرفت ولى عبدالله پاسخى دندان شکن به او داد.
از طرفى این جوابِ عبدالله بن عمر، معاویه را ـ به دلیل کشتن عایشه که او را ام المؤمنین مى خواندند ـ بى دین و مرتدّ معرفى کرد.
و عایشه بدون هیچ گونه مراسم تشییع جنازه و گردهمایى اسلامى، شبانه هم چون پدرش ابوبکر به خاک سپردند!( الطبقات الکبرى، ابن سعد، بیروت ، چاپ دار صادر، ج 8، ص 77) این، یک فاجعه براى خاندان ابوبکر بود که بزرگانش را بدون تشییع جنازه و بدون گردهمایى اسلامى بلکه شبانه به خاک سپردند; زیرا ابابکر و عایشه را شبانه دفن کردند و عبدالرحمان بن ابى بکر را زنده بگور کردند(المستدرک الحاکم، ج 3، ص 207.) و معاویه لعنت اله علیه بدن مطهّر محمد بن ابى ابکر را در شکم الاغ مرده اى گذاشته و به آتش کشید(مختصر تاریخ دمشق، شرح حال محمد بن ابى بکر)
عاقبت اخروی عایشه
ذهبی در سیر اعلام النبلاء مینویسد :
عن قیس ، قال : قالت عائشة... إنی أحدثت بعد رسول الله صلى الله علیه وسلم حدثا ، ادفنونی مع أزواجه . فدفنت بالبقیع رضی الله عنها
از قیس نقل شده است که عایشه میگفت : من بعد از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بدعتهای زیادی انجام دادهام ، مرا با همسران رسول خدا دفن کنید ، پس او را در بقیع دفن کردند .
سیر أعلام النبلاء ، الذهبی ، ج 2 ، ص 193 و الطبقات الکبری ، محمد بن سعد ، ج 8 ، ص74
حاکم نیشابوری نیز این روایت را نقل و بعد از آن میگوید :
هذا حدیث صحیح على شرط الشیخین ولم یخرجاه .
المستدرک على الصحیحین ، الحاکم ، ج 4 ، ص6 .
و ذهبی نیز در تلخیص المستدرک نظر او را تأیید میکند .
به نظر شما عایشه چه کارهای اشتباهی انجام داده بود که شرم میکرد در جوار رسول خدا دفن شود؟؟؟
در ثانی خود عایشه جهنمی بودن خود را به طور ضمنی قبول میکند : ابن عبد ربه از علمای اهل سنت به نقل ماجرایی در این زمینه پرداخته و می نویسد : بعد از ماجرای جنگ جمل ام اوفی نزد عایشه رفت و از وی پرسید :
ای مادر مومنین اگر مادری فرزند کوچک خود را به قتل برساند حکمش چیست ؟
و چه مجازاتی در انتظار این مادر است ؟
عایشه که هنوز از نیت و هدف اصلی آن زن بی خبر بود در پاسخ وی گفت :
چنین مادری به خاطر قتل فرزندش مستحق آتش جهنم است و جایگاهش دوزخ است
ام اوفی پس از گرفتن اقرار از عایشه از او پرسید
اگر مادری 20.000 فرزند ( کنایه از تعداد مسلمانانی که در جنگ جمل کشته شدند ) خود را بکشد حکمش چیست ؟
عایشه پس از سوال دوم ان زن از هدف و نیت اصلی وی از سوال کردن مطلع شده و با ناراحتی گفت :
این زن دشمن خداست او را دستگیر کنید .
العقد الفرید ج 4 ص 331 کتاب العسجده الثانیه فی الخلفاء و تواریخهم و اخبارهم...
حال چند سوال :
ایا آن زن واقعا دشمن خدا بود ؟
ان زن چه حقیقتی را اشکار کرد که عایشه او را دشمن خدا نامید ؟
ایا جنگ جمل با فریب خوردن عایشه و فتنه او به راه نیافتاد ؟
ایا وی در جلوی سپاهی ، سوار بر شتری سرخ موی نشد و به جنگ حضرت علی ع نرفت ؟
ایا وی مسبب اصلی قتل عام 20.000 مسلمان نبود ؟
ایا در این صورت وی را می توان عادل دانست ؟ و ایا قران نفرموده هر کس مومنی را از روی عمد بکشد جایگاه ابدیش دوزخ است و لعنت و غضب خدا بر او باد ( نساء /93 ) ؟
جالب است برخی از هواداران عایشه عذر می آورند که او اجتهاد کرده; یعنی در مقابل آیه قرآن نظر داده است و یک ثواب میبرد و داخل بهشت میشود ! حال کسانی که با موازین اسلام آشنا هستند، می دانند که این کار به هیچ وجه جایز نیست و هیچ مسلمانی حق ندارد بر خلاف دستور صریح خدا و رسول، اجتهاد کند. (منظور آیه33 همان سوره (وقرن فی بیوتکن – در خانه خود بمانید) میباشد )و وقتی حضرت علی دستور میدهد طلحه و زبیر و معاویه و عمروعاص را بکشند، معتقد است که آنها اهل جهنماند. حضرت علی (علیه السلام) نیامده است آنجا که یاران معاویه را بکشد و وارد بهشت کند. در جنگ جمل، اگر عایشه، مردم را تحریک میکند برای کشتن حضرت علی (علیه السلام) و یاران حضرت علی (علیه السلام)، نمیخواهد یاران حضرت علی (علیه السلام) را با این کشتن به بهشت بفرستد، بلکه معتقد است که اینها اهل جهنماند و قتلشان واجب است و با کشتنشان، اینها وارد آتش میشوند. اینها با این نیت، این جنگها را شروع کردند.
وقتی که ما این بحثها را مطرح میکنیم، میگوید که این بحثها را مطرح نکنید و به صلاح نیست.
ابن حجر مکی میگوید:
و مما یوجب الإمساک عما شجر بینهم من الإختلاف.
واجب است که تمام اختلافات میان صحابه را چشم پوشی کنیم.
الصواعق المحرقة، ج2، ص622، چاپ جدید دو جلدی موسسه رسالت بیروت
خود آقای احمد بن حنبل همچنین تعبیری را در طبقات الحنابلة دارد و میگوید:
واجب است که ما تمام کارهای خلاف صحابه را توجیه کنیم و محمل شرعی برای آنها درست کنیم و عقیدهمان این باشد که همه اینها، اهل بهشت هستند.
طبقات الحنابلة، ج1، ص30
این آقایانی که این محملها را درست میکنند، ما نمیدانیم به آنچه که در صحاحشان نسبت به امیرالمؤمنین (علیه السلام) آمده که نزدیک به 80 ماه بر بالای 70 هزار منبر، به دستور معاویه، امیرالمؤمنین (علیه السلام) را سبّ میکردند (ربیع الأبرار، جلد2، صفحه186 )، آیا در آنجا هم برایش محمل و توجیهی آوردهاند یا خیر؟ ( جانم فدای اولین مظلوم عالم حضرت علی )
در خود صحیح بخاری، ج5، ص6 در ذیل آیه شریفه «هذان خصمان اختصموا فی ربهم» از قول امیرالمومنین (علیه السلام) نقل می کند: من اولین مظلومی هستم که فردای قیامت در محکمه عدل الهی، درباره کسانی که در مورد من ظلم کردند، مورد محاکمه قرار خواهد گرفت.
قال انا أول من یجثو بین یدی الرحمن للخصومة یوم القیامة و قال قیس بن عباد و فیهم أنزلت «هذان خصمان اختصموا فی ربهم»
و این توجیهات در مورد عایشه در حالی است که در خود صحیح بخاری و صحیح مسلم آمده است:
من خرج عن طاعة امام فمات، مات میتة جاهلیة.
هر کس در برابر خلیفه و امام بر حق قیام کند و بمیرد، مرگش به مرگ جاهلی است.
صحیح البخاری، ج8، ص87 ـ صحیح مسلم، ج6، ص21و22
آقایان أهل سنت و وهابیت این را برای ما توضیح بدهند و اینکه چرا کسانی که در برابر أبو بکر قیام کردند، در حدّی که زکاتشان را به أبو بکر نمیدادند، آصحاب ردّه شدند و مستحق آتش جهنم، ولی افرادی که در برابر حضرت علی (علیه السلام) قیام کردند، مجتهد و مجتهده بودند و خطا کردند و پاداش هم دارند؟ در حالیکه کشته شدن 30 هزار انسان، نتیجه کشته شدن در جنگ جمل بود و کشته شدن 110 هزار انسان هم نتیجه کشته شدن در جنگ صفین بود. اینهمه انسان بیگناه از طرفین جنگ کشته شدند، ولی افرادی که عامل و باعث این جنگ بودند، اجتهاد کردند ؟ اگر اینگونه باشد، باید گفت تمام شورشهایی که در سراسر جهان انجام میگیرد، بر اساس اجتهادشان است و أجر واحدی هم دارند.
در آخر کار هم وقتی وهابیت درمانده میشوند و جوابی ندارند میگویند که أصحاب جمل اهل دوزخند غیر از عایشه و طلحه و زبیر، زیرا اینان توبه کردند! و خداوند اشتباهاتش را عفو نموده است . حال سوال ما از آنها : طلحه که در جنگ جمل کشته شد. زبیر هم فقط از معرکه خود را کنار کشید. از عایشه نیز توبهی سراغ نداریم. اگر توبه کرده بود پس چرا گفت من را به خاطر بدعتهایم در کنار پیامبر دفن نکنید ؟ حالا لابد بعد از مرگ توبه کرده !
نقل از وبلاگ شیعه و سنی 'پاسخ به شبهات برادران سنی