عایشه ۱
در این پست کامل در مورد قسمتهای زیر در مورد عایشه توضیح داده شده است و جواب وهابیت نیز داده شده است .
توهین به پیامبر ، مطالب و فتواهای زشت ( 19 مورد )
فضیلت تراشی برای عایشه ( 6 مورد )
ام المومنین بودن
دشمنی با حضرت علی ( 5 مورد )
توهین به پیامبر ، مطالب و فتواهای زشت
وهابیت میگویند که أم المؤمنین عایشه صدیقه -رضی الله عنها- دو هزار و دویست و ده (2210) حدیث از پیامبر روایت کرده است. و بدین دلیل هم بچه دار نشده اند تا همیشه در خدمت پیامبر بوده و احادیث پیامبر را بدون دغدغه شنیده و گسترش دهد و گرفتار بچه داری نشود . خوب این هم حرفیست اما ما پس از بررسی احادیث او و حسادتهای او نسبت به سایر زنان پیامبر که بچه دار شده اند نتیجه دیگری میگیریم .
حال نمونه ای از مطالب و احادیث زشت او
1 - عایشه مىگوید: در حالى که سن کمى داشتم و پدر و مادرم را نمىشناختم، پیامبر هر روز صبح و شب به خانه ما سر مىزد.
«قالت: لمأعقل أبوی إلاّ و هما یدینان الدین و لمیمرّ علینا یوم إلاّ یأتینا فیه رسولاللّه صلَّىاللّهعلیهوسلَّم».
محمدبناسماعیلبخارى، صحیحالبخاری: ج1، ص 94، کتاب الصلاة، باب المسجد یکون فی الطریق من غیر ضرر بالناس.
این مطلب آن قدر زشت و غیر معقولانه به نظر مىرسد که علماى اهل سنت در مقام توجیه و توضیح روایت برآمده و گفتهاند: روابط زناشویى پیامبر اکرم صلَّى اللّه علیه و سلَّم با حضرت عایشه به خاطر سن کم حضرت عایشه، غیر از آمیزش و جماع بوده است.
«أما من جهة مفاخذة رسولاللّه صلَّى اللّه علیه و سلَّم لخطیبته عائشة، فقد کانت فی سن السادسة من عمرها و لایستطیع أن یجامعها لصغر سنّها، لذلک کان صلَّى اللّه علیه و سلَّم یضع إربه بین فخذیها و یدلکه دلکاً خفیفاً کما أنّ رسولاللّه صلَّى اللّه علیه و سلَّم یملک إربه على عکس المؤمنین».
فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلمیة، ش فتوى 918، تاریخ 3/5/1421.
حال سوال اینجاست که آیا استمتاع و لذتجویى از دخترى که هنوز پدر و مادرش را نمىشناسد، شایسته شخصیت بزرگى همچون پیامبر صلَّى اللّه علیه و سلَّم است؟ یا بدین دلیل است که وهابیت میگویند : قبل از ازدواج پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم با حضرت عایشه رضیاللهعنها، حضرت جبرئیل صورت و سیمای حضرت عایشه را در خواب به آنحضرت صلیاللهعلیهوسلم نشان میدهد و اعلام میکند که این سیمای شخصی است که در آینده همسر تو خواهد بود !!! البته زنادیقی هم مثل دکتر سینا هم پس از دیدن این روایات ، در سایتهای بی خدا میگوید : محمد وقتی عایشه 6 سال سن داشت با وی ازدواج کرد و وقتی وی به سن 9 سالگی رسید با او همبستر شد. چطور یک شخص 54 ساله که خود را پیامبر خدا میخواند میتواند نسبت به دختری 9 ساله احساسات جنسی داشته باشد ؟
2 - عایشه مىگوید: پیامبر اکرم مىفرمود: هر کس دوست دارد به زنى از جنس حورالعین نگاه کند، به امرومان (مادر عایشه) نگاه کند.
«من سرّه أحبّ أن ینظر إلى امرأة من الحور العین فلینظر إلى أمّرومان».
حاکم نیشابورى، المستدرک على الصحیحین: ج 3، ص538، الطبقات الکبرى: ج 8، ص 277، شرح حال امرومان و متقى هندى، کنزالعمال فی سنن الأقوال و الأفعال: ج 12، ص 146، ح 34418.
این روایت آن قدر قبیح و زشت و غیر اخلاقى به نظر مىرسد که مناوى یکى از علماى اهل سنت در مقام توجیه آن برآمده و مىگوید: مراد پیامبر صلَّى اللّه علیه و سلَّم نگاه کردن و دیدن با چشم بصیرت است، نه با چشم ظاهرى، زیرا نگاه کردن به زنان نامحرم براى مردان حرام است.
«یتاملها بعین بصیرته لا ببصره، فإنّه إلى الأجنبیّة حرام».
مناوى، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر: ج 6، ص 197، حدیث 8750.
حال سوال اینجاست که آیا پیامبر اکرم صلَّى اللّه علیه و سلَّم احکام و دستورات دین اسلام را فراموش کرده و مردان را به نظاره کردن و دیدن زنان نامحرم تشویق مىکند؟ یا این که عایشه براى مادر خود فضیلت جعل کرده و آن را به پیامبر نسبت مىدهد؟
3 - نظر عائشه جواز رضاع کبیر، بود. یعنى براى محرم شدن کافى بود مردى از سینه زنى پنج مرتبه شیر بخورد، آن وقت آن زن مادر او، خواهر آن زن نیز خاله او مى شود ، کتاب صحیح مسلم از عایشه نقل میکند که :
سهله بنت سهیل نزد پیامبر آمد و گفت یا رسول الله وقتی غلام ابو حذیفه سالم میآید چون بزرگ است و پسر خوانده ما است یک مقداری ناراحت است حضرت فرمود : برو به او شیر بده .گفت چگونه شیر بدهم ؟ وهو رَجُلٌ کَبِیرٌ ، مرد بزرگی است. فَتَبَسَّمَ رسول اللَّهِ ، پیامبر خندید و گفت ، وقال قد عَلِمْتُ أَنَّهُ رَجُلٌ کَبِیرٌ ،می دانم آدم بزرگی است.
صحیح مسلم ، ج 2، ص1
در روایت دیگری است که :
إنه ذُو لِحْیَةٍ ، یا رسول الله این سالم ریش و پشم دارد ، گفت أَرْضِعِیهِ برو شیرش بده
صحیح مسلم، ج 2، ص1453
جناب ابن حجر عسقلانی هم میگوید :
فکانت عائشة تأمر بنات اخوتها وبنات اخواتها أن یرضعن من احبت أن یدخل علیها ویراها وأن کان کبیرا.
عایشه از هرکس از مردان که خوشش میآمد و میخواست که آنها را ببیند، به برادر زاده ها و خواهر زاده هایش دستور میداد که 5 مرتبه به آنها شیر بدهد.
وإسناده صحیح.
اسنادش هم صحیح است.
فتح الباری، ج 9، ص149
و جناب عایشه اگر دوست داشت مردى را ببیند و اجازه ورود به خانه اش بدهد، دستور مى داد تا نزد دختران خواهرش ـ اسماء ـ برود و شیر بخورد، تا محرم او بشود! ولى ام سلمه و سایر زنان پیامبر ـ صلى الله علیه و سلّم ـ به شدت با این نظر مخالفت مى کردند( سنن ابى داود 2: 222 ـ مسلم / کتاب الرضاع باب 7: 4 ـ 251 دارمى 2: باب 59 ح 2257: 210 ـ سنن ابن ماجة 1 باب 36 ـ رضاع الکبیر 1943: 625 ـ مصنف عبدالرزاق 7: 460 و 13886 )
عایشه دلیل نیز میاورد :
قالت کان فی ما أنزل من القرآن عشر رضعات معلومات یحرمن ثم نسخن بخمس معلومات فتوفی رسول الله (صلی الله علیه و سلم) و هن فیما یقرأ من القرآن.
چنین آیه ای در قرآن داشتیم که اگر یک فرزندی ده مرتبه شیر از یک خانمی بمکد و بخورد، این باعث محرمیت می شود؛ بعد این آیه نسخ شد و آیه دیگری آمد که اگر پنج بار یک طفل نوزاد، از هر خانمی شیر بخورد، این طفل، فرزند رضاعی او می شود؛ و روزی که رسول اکرم (صلی الله علیه و سلم) از دنیا رفت، این آیه را مردم قرائت می کردند و در قرآن بود.
جالب این است که ما نه عشر رضعات معلومات در قرآن داریم و نه خمس رضعات معلومات؛ نه منسوخه هست و نه ناسخه است.
صحیح مسلم،ج4،ص167، ح3487، کتاب الرضاع، باب تحریم بخمس رضعات
و خود عایشه دارد که:
قد نزلت آیة الرجم و رضاعة الکبیرة عشرا و لقد کان فی صحیفة تحت سریرتی، فلما مات رسول الله (صلی الله علیه و سلم) تشاغلنا بموته، دخل داجن فأکلها.
در زمان رسول اکرم (صلی الله علیه و سلم) نازل شد آیه رجم و رضاعه کبیر، و این را نوشته بودیم در برگه ای و من زیر تختم گذاشته بودم، وقتی رسول اکرم (صلی الله علیه و سلم) از دنیا رفت، ما مشغول دفن او بودیم که یک بزی آمد و آن آیه را خورد.
سنن دار قطنی، ج4، ص105، کتاب الرضاع - سنن ابن ماجه، ج1، ص626 - المحلی ابن حزم، ج11، ص236 – معجم أوسط طبرانی، ج8، ص12 – درالمنثور سیوطی، ج2، ص135 – مسندأبی یعلی، ج4، ص323
اهل سنت بارها گفتهاند که هر کس قائل به تحریف قرآن باشد، کافر است. از طرف دیگر در روایتی که البانی نیز آن را معتبر دانسته، ام المؤمنین عائشه معتقد بوده بزغاله او آیاتی از قرآن خورده و موجب تحریف قرآن گردیده است. آیا شما حاضر هستید که عائشه و بزغاله او را تکفیر کنید؟ عن عَائِشَةَ قالت لقد نَزَلَتْ آیَةُ الرَّجْمِ وَرَضَاعَةُ الْکَبِیرِ عَشْرًا وَلَقَدْ کان فی صَحِیفَةٍ تَحْتَ سَرِیرِی فلما مَاتَ رسول اللَّهِ صلی الله علیه وآله وسلم وَتَشَاغَلْنَا بِمَوْتِهِ دخل دَاجِنٌ فَأَکَلَهَا. ( حسن ) (تعلیق على ابن ماجه). صحیح سنن إبن ماجه، ج2 ، ص148
سوال اینجاست که عایشه ای که خود به تحریف قرآن معتقد بوده، این را چه پاسخی دارید که بدهید؟ خداوند در قرآن می فرماید: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُون(حجر/9) یعنی: البته ما قرآن را بر تو نازل کردیم و ما هم آن را محققا محفوظ خواهیم داشت. خداوند با تأکیدات فراوان در این آیه بیان می کند که حافظ بر قرآن خود خداوند جل جلاله می باشد و امکان تحریف به هیچ وجه ندارد.
و سوال دیگر اینجاست که ایا یک مرد با خوردن شیر از یک زن محرم او میشود ؟ نظر عایشه این بوده که قران نیز تحریف شده و این ایه از ان حذف شده . که این مصیبت عظیم تری است نسبت به رضاع . حال اگر بگویید که این ایه منسوخ شده باید گفت دلیل قرانی بیاورید چون هر ایه ای که نسخ شده باشد دلیل قرانی دارد که در یک ایه دیگر آن را نسخ کرده . چرا عایشه همچین دروغ زشتی بر پیامبر بسته ؟ ایا به قول علمای اهل سنت از مردان نعوذ به اله خوشش می امده ؟
جالب است که وهابیت میگویند :حضرت عایشه رضیاللهعنها دارای هوش و ذکاوت بالایی بود. این هوش و ذکاوت وقتی تحت توجه پیامبر خدا صلیاللهعلیهوسلم قرار گرفت از عایشه صدیقه، عالمی توانا و منبع فیاض حکمتها ساخت تا جایی که رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم درشأن وی فرمودند: «خذوا نصف دینکم عن هذه الحمیرا». نصف دین خود را از این حمیرا(عایشه) بگیرید.این روایت از أهل سنت است که میگوید :
خذوا شطر دینکم عن حمیراء.
بخشی از دین خود را از عایشه بگیرید.
البدایة و النهایة ج 3، ص 159 ـ النهایة فی غریب الحدیث ج 1، ص 438
ظاهرا عده ای به این حدیث نیز عمل میکنند ! مثلا البانی در یکی از جلسه های درس خویش با استناد بر روایاتی وبالأخص روایتی أز عایشه میگوید که شیر خوردن حتى شیخ بزرگ أز نامحرم إشکالی ندارد وپسر رضاعی آن میشود .. حتى أگر أز شیر دهنده بزرگتر باشد .. !! دلیلش بر جواز هم روایت عایشه است وهم إین که إین أمر شهوت انگیز نیست.
خدا وکیلی اگر عده ای از اسلام به این دلیل بریده شوند عایشه فردای محشر چه جوابی دارد بگوید ؟
4 ـ وهابیت یکی از فضائل عایشه را اینگونه روایت میکنند : حضرت عایشه درخانهای زندگی میکرد که فرشتگان الهی آن را احاطه کرده بودند و بارها وحی در آنجا نازل میشد، در حالی که عایشه در کنار آنحضرت صلیاللهعلیهوسلم نشسته بود. حال ببینیم خود عایشه جزئیات نزول وحی را چگونه بیان میکند ! او میگوید : کان رسول الله یأتیه الوحی، وانا وهو فی لحاف(سیر اعلام النبلاء 2: 193 و 191 و ـ 172 ) هنگامیکه زیر یک لحاف بودیم وحى بر پیامبر ـ صلى الله علیه و سلّم ـ نازل مى شد. ( خیلی ممنون جناب عایشه ! ساکت می ماندید و دروغ نمی گفتید بهتر نبود ؟ )
5 ـ عائشه روایت مى کند پیامبر اکرم همسر را مى بوسید در حالیکه روزه بود. إن عائشه تخبر الناس انه ـ صلى الله علیه و سلّم ـ کان یقبّل وهو صائم(بخارى 2: 2 کتاب العیدبن باب الحراب والدرق یوم العید و ج 4: 47 ـ کتاب الجهاد، باب الدرق: صحیح مسلم 2: 609 کتاب صلاة.)
6 ـ عائشه میگوید: روزى پیامبر بر من وارد شد در حالیکه دو کنیز مشغول آواز خواندن بودند، حضرت بدون توجه به آنان به بستر خود رفته و خوابید، ناگهان ابوبکر وارد شده و مرا نهیب داده و گفت: موزیک شیطان در خانه پیامبر!! حضرت به او فرمود: به آنها کارى نداشته باش ـ یعنى بگذار به ساز و آواز خود ادامه دهند ـ همین که ابوبکر کمى غفلت کرد به دو خواننده اشاره کردم که صحنه را ترک کنند.
سوال اینجاست این دروغ بر پیامبر به چه قیمت ؟ به قیمت بالا بردن پدر خود ؟
دخل علىٌّ رسول اللّه وعندی جاریتان تغنّیان بغناء بعاث فاضطجع على الفراش وحوّل وجهه ودخل ابوبکر فانتهرنی، وقال: مزمارة الشیطان عند النبی فأقبل علیه رسول اللّه وقال: دعها، فلّما غفل، غمزتهما فخرجتا.( بخارى 2: 2 کتاب العید بن باب الحراب والدرق یوم العید وج 4: 47 ـ کتاب الجهاد، باب الدرق صحیح مسلم 2: 609 کتاب صلاة العیدین بـ 4 باب الرخصة فى اللعب ج 19.)
7 ـ اسائه ادب عایشه در حضور پیامبر(ص) بجائی رسید که پیامبر مشغول نماز خواندن بود و او روبرویش نشسته در جای سجود حضرت و پاهایش را گشوده بود که وقتی حضرت می خواست به سجده برود، به او اشاره می کرد، پاهایش را بر میداشت و تا پیامبر سر را بر می داشت به کار خود ادامه می داد و پاهایش را دراز می کرد. صحیح بخاری ج 1 ص 101 باب الصلاة علی الفراش ( شاید بگویید که حجره انقدر کوچک بوده که مجبور میشده پایش را دراز کند اما خودش چرا هنگام سجده پیامبر پایش را جمع نمیکرده ؟ )
8- و هرگاه عایشه خشمگین می شد ( و چه بسیار خشمگین می شد ) اسم پیامبر را بر زبان نمی آورد و اگر قسم می خورد می گفت: به خدای ابراهیم قسم. ( صحیح بخاری ج 6 ص 158 باب غیرة النساء و وجدهنّ )
و همانا عایشه بسیار پیامبر(ص) را اذیت کرد و دل مبارکش را به درد آورد ولی پیامبر با آن اخلاق والا و صبر بسیار، تحمل می کرد و به او مهربانی می نمود و بسیار می گفت: « عایشه شیطانت بر تو مستولی شده است » و تأسف می خورد که خداوند او و حفصه دختر عمر را تهدید کرده است. از جمله سخن خدای متعال است که به او و حفصه خطاب می کند: * اگر به سوی خدایتان باز گردید و توبه کنید ( شاید خدا بپذیرد ) چرا که قلوبتان سیاه شده و از حق منحرف گشته است. * ( سوره تحریم - آیه 4 ) رجوع شود به صحیح بخاری ج 3 ص 106 باب الغرفة والعلیه من کتاب المظالم.
9 - از جناب عایشه نقل شده است که: من در حال عادت می نوشیدم و آنرا به پیامبر می دادم و او دهانش را بر جای دهان من می نهاد. من در حال عادت گوشت استخوان را گاز می زدم و آنرا به پیامبر می دادم و او دهانش را بر جای دهان من می نهاد
صحیح مسلم – مسلم النیسابوری – ج ۱ – ص ۱۶۸ – ۱۶۹- دارالفکر
آیا تا به حال شده است یکی از زنان مولوی های اهل سنت خصوصی ترین لحظات زندگیش را برای دیگران نقل کند؟ خدا وکیلی شما اگر زن همچین مولویی این را برای شما تعریف کنید چه حسی پیدا میکنید ؟ اساسا آیا فهم و شعور عایشه اینقدر پائین است ؟
10 - احمد بن حنبل (رییس فرقه حنابله) در کتاب خویش نقل میکند:
از ابویحیى انصارى از عائشه نقل شده است که رسول خدا (ص) او را در حالى که روزهدار بود، مىبوسید و زبانش را مىمکید. عفان مىگوید: به محمد بن دینار گفتم که این روایت را از سعد بن أوس شنیدهای؟ گفت: آری.
حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی أبی ثنا عَفَّانُ قال ثنا محمد بن دِینَارٍ عن سَعْدِ بن أَوْسٍ عن مِصْدَعٍ أبی یحیى الأنصاری عن عَائِشَةَ ان رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم کان یُقَبِّلُهَا وهو صَائِمٌ وَیَمُصُّ لِسَانَهَا قلت سَمِعْتَهُ من سَعْدِ بن أَوْسٍ قال نعم.
مسند احمد حنبل،ج6 ص123 حدیث24960 ، سنن ابی داوود، ج1 ص533 حدیث2386 ، السنن الکبری بیهقی ج4 ص231 ، صحیح ابن خزیمه، ج3 ص246 حدیث2003(همین حدیث ولی با سند دیگر)
حال سوال ما از شما این است که آیا شما هم با خوندن این حدیث شرم وجودتون رو فرا گرفت یا نه ؟ قطع نظر از دروغ بستن عایشه به رسول خدا در این حدیث، به نظر شما اگر یک زن عادی این طور بی شرمانه اسرار بین خودش و شوهرش رو تازه اون هم برای یک غریبه نامحرم تعریف کنه چه دیدی بهش پیدا میکنید ؟ اصلا میخوام ببینم عایشه را با ابی یحیی انصاری نامحرم چه کار؟ که این دروغها!! را برای او نقل کند آیا این عایشه همان ام المومنین اهل سنت است؟ آیا این عمل وی توهین به پیامبر نیست؟آیا این افشای اسرار پیامبر نیست؟آیا این گونه رفتار زیبنده یک زن عادی هست؟اقایون اهل سنت!! ازتون یه سوال دارم اگه صبح جمعه برید از خونه بیرون و ببینید مادرتون داره برای بقال محله از قصه های دیشبش تعریف میکنه چه حالی نسبت بهش پیدا میکنید ؟
11 - عایشه میگوید: اولین مرتبه ای که به پیغمبر - صلّی اللّه علیه وآله - وحی شد، رؤ یای صالحه بود، چون هر خوابی که پیغمبر - صلّی اللّه علیه وآله - می دید مثل صبح صادق روشن بود. سپس به گوشه گیری تمایل پیدا کرد و در ((غار حرا)) خلوت می کرد. در آنجا بود که فرشته وحی بر وی نازل گردید و گفت : بخوان . پیغمبر گفت : نمی توانم بخوانم . پس مرا گرفت و فشرد، سپس رها کرد و گفت : بخوان ! گفتم نمی توانم بخوانم . باز مرا گرفت و فشار داد و رها کرد وگفت : بخوان به نام خدایت که آفرید. خدایی که انسان را از نطفه آفرید. بخوان که خدایت بزرگ است .
پیغمبر - صلّی اللّه علیه وآله - از آنجا برگشت و سخت مضطرب بود! بر زوجه اش خدیجه دختر خویلد وارد شد وگفت : مرا بپوشان. او را پوشاند. تا آن که آن حالت از حضرتش برطرف شد. سپس به خدیجه گفت: ای خدیجه! مرا چه میشود! آن گاه جریان را نقل کرد و گفت: من بر خودم ترسناکم! خدیجه او را دلداری داد و او را نزد ورقة بن نوفل پسرعموی خدیجه برد و به او گفت: ببین او چه میگوید! ورقة گفت: چه میبینی؟ جریان را شرح داد. ورقة گفت: این همان جبرئیل است که بر موسی علیهالسلام نازل شد ( الف: صحیح بخاری، ج 1، ص 3، آن جا که درباره ابتدی وحی نقل حدیث میکند ؛ و ج 4، ص 184، کتاب بدء الخلق، باب و قال رجل مؤمن... ؛ و ج 6، ص 215، تفسیر سوره علق ؛ و ج 9، ص 37، ابتدی کتاب التعبیر. ، ب: صحیح مسلم، ج 1، ص 143-139، کتاب الایمان، باب بدء الوحی الی رسول اللّه )
در بررسی این روایت به چند نکته باید توجه شود:
الف ـ راوی منحصر به فرد آن عایشه است که در آن زمان هنوز به دنیا نیامده بود!
ب ـ وحی، بر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نازل شد و آن حضرت از آن بیخبر بود!
ج ـ ورقة بن نوفل بهتر از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم میدانست که آن وحی است!
د ـ اعتماد خدیجه از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بیشتر بود و او حضرتش را دلداری میداد!
هـ - عایشه، حدیث فوق را از قول خودش نقل میکند، نه آن که گفته باشد که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم چنین فرمود و معلوم است که این از بافتههی خود او است.
و ـ اگر بپذیریم که این قصه را رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم به عایشه گفته است باید بگوییم که آن حضرت مدت 15 سال یا بیشتر، آن راز را در سینه نگهداشت و تنها محرم راز او عایشه بود!
ز ـ همه میدانیم که علی علیهالسلام از کودکی با رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بوده است و او از همه کس از آن چه که در منزل خدیجه علیهالسلام اتفاق میافتاد، مطلع بوده است. چه شد که از او چنین داستانی نقل نشده؟
ح ـ مگر به حرا رفتن پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم امری اتفاقی بوده است که از جریان وحی مطلع نباشد؟ آن حضرت جایی را بری عبادت انتخاب کرده بود و بر روی تخته سنگی میایستاد که خانه خدا دیده میشد و عبادتش را رو به آن خانه انجام میداد و این بیانگر این است که آن حضرت، قبل از بعثت نیز کعبه را قبله خویش میدانست.
ط ـ مگر مسلم در صحیح خویش نقل نکرده است که قبل از بعثت، سنگی بر آن بزرگوار سلام میکرد (صحیح مسلم ج 4، ص 1782، کتاب الفضائل، باب اول ) ؟ آیا میتوان پذیرفت که سنگی نبوت حضرتش را بداند و او خود بیخبر باشد؟ چرا عایشه توصیف نزول وحی پیامبر را اینگونه بیان میکند ؟ ایا این بیان مخالف توصیف حضرت علی نیست ؟
12 – طرفداری از فحاشی
از زبان عایشه در کتاب صحیح بخاری و صحیح مسلم میگویند:
میان زینب بنت حجش و عایشه، جلوی چشم پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) همدیگر را فحاشی میکنند. عایشه میگوید: وقتی من به زینب فحاشی کردم، رسول الله (صلی الله علیه و سلم) خوشحال شد و به زینب گفت: دیدی که عایشه چطور به تو فحش داد؟ او دختر ابوبکر است!
صحیح مسلم، ج7، ص136 ـ صحیح البخاری، ج3، ص132
آقای مسلم این را از فضائل أم المؤمنین عایشه آورده است! آقای ابو داود در سنن خود ـ از صحاح سته ـ آورده است:
وقتی بین عایشه و زینب، جلوی چشم رسول الله (صلی الله علیه و سلم) درگیری شد، زینب شروع به فحش دادن به عایشه کرد:
فقال لعائشة: سبیها، فسبتها فغلبتها.
رسول الله (صلی الله علیه و سلم) به عایشه دستور داد: تو هم فحش بده، او هم فحش داد و بر زینب غلبه کرد.
سنن أبی داود، ج2، ص455
حال پیامبر آیا اینگونه بوده است ؟ جواب مطمئننا خیر است مثلا عایشه و صَفیّه، در یک برخورد، همدیگر را به بادِ ناسزا گرفته و به شماتت و سرکوفت زدن به یکدیگر برخاستند.
رسول خداصلّیاللهعلیهوآله که از اختلاف و دعوای آن دو باخبر شده بود، به صَفیّه که از سرکوفتهای عایشه و فخرفروشیهایش سخت ناراحت و منقلب گردیده بود، فرمود: چرا به او نگفتی که من، پدرم هارون و عمویم موسی[صَفیّه از سُلاله هارون بود.] است؟[طبقات ابن سَعد ۸/۱۲۷ .]
و عایشه میگوید:به عنوان شکایت، به رسول خدا گفتم که صَفیّه چنین و چنان است و از او به بدی یاد کردم.
پیامبر در پاسخم فرمود: درباره صَفیّه سخنی گفتی که پلیدیاش، دریایی را آلوده میکند.[ سُنَن تِرْمِذی به موجب روایات زَرْکِشی در الإجابه ۷۳]
13 - و باز در صحیح ترمزی که یکی از صحاح سته است از قول ام المؤمنین عایشه نقل میکنند . (من خدا میداند که خجالت میکشم که این روایت را نقل کنم .) میگوید زید بن حارثه وقتی آمد مدینه ، در را دق الباب کرد . پغمبر وقتی احساس کرد که زید بن حارثه دم در هست ، لخت و عریان بلند شد و لباسش را هم به دستش گرفته بود و رفت به طرف در و با همین حالت لخت و عریان آمد و با زید بن حارثه معانقه کرد بعد عایشه میگوید : من قبل از این و بعد از این پیامبر را لخت و عریان ندیدم . سنن الترمذی - ج 5 - ص76 - ح 2732 . قال الترمذی : هذا حدیث حسن.
14 - در حدیثی طولانی آمده است که عایشه یک غیرت بیجایی انجام میدهد و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) هم اعتراض میکند و حضرت میفرماید:
این شیطان تو است که تو را منحرف کرد.
عایشه گفت:یا رسول الله! أو معی شیطان؟ قال: نعم، قلت: و مع کل انسان؟ قال: نعم، قلت: و معک یا رسول الله؟ قال: نعم و لکن ربی أعاننی علیه فأسلم.
یا رسول الله! یا با من هم شیطانی هست؟ حضرت فرمود: بله. گفتم: آیا با هر انسانی هم هست؟ فرمود: بله. گفتم: یا رسول الله! آیا با تو هم هست؟ فرمود: بله، ولی خداوند مرا یاری میکند تا بر شیطانم مسلط شوم تا اینکه از گزند او سالم و در آمان بمانم.
صحیح مسلم، ج8، ص139 ـ مسند احمد للإمام احمد بن حنبل، ج6، ص115
بی پروایی او را ببینید که چگونه شیطان خود را به شیطان پیامبر ربط میدهد .
15 – وهابیت میگویند : حضرت عایشه صدیقه رضیاللهعنها از جمله کسانی است که به دلیل حافظه قوی، بسیاری از آیات قرآن را حفظ کرده بود. میتوان گفت که بسیاری از سورههای طولانی قرآن که در نیمههای شب نازل میشد، در حجره عایشه بوده و اولین کسی که آن را از پیامبر صلیاللهعلیهوسلم میشنید ایشان بودند؛ همین امر سبب شد تا بعدها خلفای راشدین برای جمعآوری قرآن مجید از محضر حضرت عایشه رضیاللهعنها نیز استفاده نمایند. لذا آنانی که حضرت عایشه رضیاللهعنها را قبول نداشته و به ایشان اطمینان ندارند، لزوماً نباید بخشی از قرآن را قبول داشته و به آیات آن اطمینان داشته باشند و قبول نکردن قرآن و عدم اطمینان به آیات آن، مسلّم است که انسان مسلمان را به سوی کدام وادی سوق می دهد!!!
حال که فهمیدیدم عایشه ایات را حفظ می کرده ببینیم او معتقد بوده که پیامبر نیز حفظ میکرده است یا خیر ؟ عایشه میگوید: شبی یک نفر در مسجد با صدی بلند، قرآن خواند.
صبح که شد پیامبر فرمود: خدا بیامرزد فلانی را که من چند آیه از فلان سوره را جا انداختم و او به یادم آورد.»( الف: صحیح بخاری، ج 3، ص 225، کتاب الشهادات، باب شهادة الاعمی و... ؛ و ج 6، ص 40-238، باب فضل القرآن علی سائر الکلام (پس از اتمام تفسیر) باب نسیان القرآن و... و چند باب بعد ؛ و ج 8، ص 91، کتاب الدعوات، باب قول اللّه تعالی: و صل علیهم ، ب: صحیح مسلم، ج 1، ص 543، کتاب صلاة المسافرین و قصرها، باب فضائل القرآن و ما یتعلق به)
جلل الخالق !!! عایشه حفظ میکرده اما پیامبر خیر !
حال مگر خداوند نمیفرماید که: «انَّ عَلَیْنا جَمْعَهُ و قُرْآنَهُ»(سوره قیامت، آیه 17، یعنی جمع کردن قرآن و خواندن آن بر ما است ) مگر خود، در ذیل همین آیه ننوشتهاند که: خداوند به پیامبرش وعده جمع آن را در سینه حضرت داده بود؟ آیا خدا، خلاف وعدهاش عمل میکند؟ مگر خود نفرموده است: «سَنُقْرِئُکَ فَلا تَنْسی( سوره اعلی، آیه 6، یعنی ما به زودی بر تو میخوانیم و تو هم فراموش نمیکنی.) آیا عجیب نیست که خداوند در مکه به پیامبرش وعده حفظ داد و در مدینه او را رها کرد ! توضیح آن که دو سوره قیامت و اعلی که دو آیه مذکور از آن دو سوره است، هر دو مکی است.) مگر همین آقی بخاری از همین عایشه نقل نمیکند که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در کیفیت وحی فرمود: ملکی بر من نازل میشود و با من تکلم میکند و من هم به خاطر میسپرم؟مگر بخاری و مسلم در تفسیر آیه: «ان علینا جمعه و قرآنه» نگفتهاند که جمع قرآن، منظور جمع در سینه آن حضرت است؟ چه شده که بچههایی در حدود 6 یا 7 سالگی، حافظ جمیع قرآن میشوند و فراموش نمیکنند و آن که وحی بر او نازل میشود خود، آیاتی از سورهی را از یاد میبرد؟ چگونه میتوان آن را پذیرفت؟
16 - باران و رفع عذاب!
عایشه میگوید: هر گاه هوا ابری میشد و باد و رعد و برق میآمد، دائما رسول خدا بیرون میرفت و به درون میآمد و رنگش تغییر میکرد و چون باران میآمد، آن حالت از او برطرف میشد. گفتم: این چه حالت است؟ گفت: میترسم عذابی مثل عذاب قوم «عاد» باشد ( صحیح بخاری، ج 4، ص 133، کتاب بدء الخلق، باب ما جاء فی قوله و هو الذی ارسل ، صحیح مسلم، ج 2، ص 616، کتاب صلاة الاستسقاء، باب التّعوّذ عند رؤیة الریح )
ظاهرا عایشه این حدیث را فراموش کرده است که انبیاء از نزول عذاب، مطلع میباشند و لذا قبل از نزول آن، کسانی که باید نجات پیدا کنند از معرکه جان سالم به در میبرند. گذشته از این، خداوند در سوره انفال، آیه 33 میفرماید که ی پیامبر! تا تو در میان آنها هستی من آنان را عذاب نمیکنم.
17 - عایشه میگوید : پیامبر مرا که در حال عادت بودم. نیم تنه فاخر می پوشانید. و از سرم کام می گرفت **مسند احمد ج۶ص۶۴**
18 - عایشه روزی به پیامبر گفت: تو کسی هستی که ادعا می کنی، پیغمبر خدائی ؟!! ( احیاء علوم الدین غزالی ج 2 ص 43 کتاب ادب النکاح )
یک بار دیگر در حضور پیامبر خشمگین شد و به حضرت گفت: عدالت کن!! پدرش در آنجا حاضر بود، آنقدر او را زد که بدنش را به خون انداخت. ( کنز العمال ج 13 ص 696 و احیاء العلوم غزالی ج 2 ص 43 )
19 - در کتاب صحیح مسلم و بخاری که می فرمائید أصح الکتب بعد از قرآن است، نقل می کند از قول عایشه که : رسول اکرم (صلی الله علیه و سلم) آن روز که نوبت من بود، در خانه خوابیده بود، بطوری که ران حضرت کاملا نمایان بود؛ آقای ابوبکر آمد و گفت یا رسول الله اجازه داخل شدن می دهید و رسول اکرم (صلی الله علیه و سلم) اجازه داد، و ران رسول اکرم (صلی الله علیه و سلم) هم همینطور باز بود؛ با او صحبت کرد و بعد آقای عمر اجازه ورود خواست و رسول اکرم (صلی الله علیه و سلم) اجازه داد و رسول اکرم (صلی الله علیه و سلم) در همان حال بود؛ با او هم صحبت کرد و در این هنگام جناب عثمان هم آمد و رسول اکرم (صلی الله علیه و سلم) تا عثمان را دید، بلند شد و نشست و لباسش را درست کرد و رانهایش را پنهان کرد؛ سپس آنها با هم صحبت داشتند و بعد رفتند؛ از رسول اکرم (صلی الله علیه و سلم) پرسیدم که وقتی ابوبکر داخل شد، عکس العمل و اهمیتی نشان ندادی و رانهایت همانطور بود؛ بعد از آن عمر آمد و باز هم اهمیتی ندادی؛ اما چرا وقتی عثمان آمد، بلند شدی و نشستی و لباس هایت را روی رانت کشیدی؟ رسول اکرم (صلی الله علیه و سلم) گفت: عایشه! آیا خجالت نکشم از مردی که ملائکه از او خجالت می کشند؟!
صحیح مسلم، ج7، ص117، ح6103 - سنن الکبرى بیهقی، ج2، ص231 - فتح الباری، ج7، ص44 - عمدة القاری، ج4، ص82 - مسند ابی یعلی، ج8، ص240 - صحیح ابن حبان، ج15، ص336 - تاریخ مدینه دمشق، ج39، ص81 - تاریخ اسلام ذهبی، ج3، ص471
یعنی ملائکه از دیدن جناب عثمان حیاء می کنند و از دیدن جناب عمر و ابوبکر حیا نمی کنند. اینها نشان می دهد که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از اولین اخلاق و اداب اسلامی هم برخوردار نبود، با اینکه قرآن می فرماید:
وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ. سوره قلم، آیه4
ما سؤال می کنیم که در این روایت، ران رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بیرون بوده و جناب ابوبکر و عمر آمدند و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) رانش را نپوشاند، آیا این خلاف اخلاق اسلامی نیست که وقتی میهمان به منزل کسی می آید، میزبان ادب را مراعات کند؟ حتی بچه انسان وقتی می آید منزل، پدر اگر پوشش مناسب نباشد، سریع می رود و لباس مناسب می پوشد . و دوستان کاش میدانستیم عائشه معتقد بوده که ملکه شرم و حیا در وجود عثمان پایدار مانده و ادامه یافته است و هم در دوره ای که حدیث پوشاندن ران مربوط به آن است با شرم و حیا بوده و هم دردوره ای که وی - یعنی عائشه - آن حرفهای تند و قاطع و کوبنده را علیه عثمان میزده و مردم را بر او میشورانده است؟ یا نه، معتقد بوده که با شرم و حیائی عثمان محدود به قسمت از عمرش بوده و چون به اواخر عمر رسیده از آن عاری گشته است؟ در صورتی که عقیده اولی را داشته باشد می پرسیم چگونه او را مورد حمله های سخت قرار داده و کار را به کشتنش کشانده است، و به چه دلیل و مجوزی چنان انسان با حیائی را کافر میشمرده و نعثل مینامیده و مردم را به سرنگونی و قتلش می خوانده است؟ در صورتیکه عقیده دوم را داشته باشد و بگوید عثمان در سالهای آخر عمرش آن شرم و حیا را از دست داده است، باستناد عقیده عائشه آن روایت را باطل و بی اساس میدانیم و باطل و نادرست هم هست. زیرا فرشتگان فضیلتی را در کسی تجلیل مینمایند که در وی ثابت و پایدار باشد نه زائل و گذران. چنین فضیلت زائلی که در یک مرحله از عمر عثمان وجود داشته و بعد سپری گشته باشد موجب تجلیل و احترام فرشتگان یا مایه حیای آنان نخواهد شد.
فضیلت تراشی برای عایشه
نمونه اول : وهابیت میگویند که رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم در روزهای آخر حیات خود در حجره حضرت عایشه رضیاللهعنها اقامت گزید و با کسب رضایت دیگر همسران، ایام مریضی را درخانه عایشه صدیقه گذرانید و هنگامی که روح مطهر ایشان به عالم ملکوت پرواز کرد، سر مبارکش در آغوش حضرت عایشه صدیقه قرار داشت.
اما جواب : از عایشه روایت است که گفت،رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به هنگام رحلت و احتضار در خانه او بود و فرمود:حبیب مرا نزدمن فرا خوانید پس ابو بکر را فرا خواندیم،حضرت نگاهی به او کرد و سپس سر خود را برگرداند و فرمود:حبیب مرا نزد من فراخوانید،پس عمر را فراخواندیم،وقتی حضرت به او نگاه کرد سر خود را برگرداند و فرمود:حبیب مرا نزد من فراخوانید،پس من گفتم: وای بر شما،علی بن ابی طالب را برای او فراخوانید،به خدا سوگند غیر از علی را اراده نفرموده است،پس علی را فراخواندند وقتی آن حضرت آمد،رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پارچهای را که روی خود داشت،کنار زد،پس علی علیه السلام را داخل آن پارچه نمود،و او را از خود جدا نکرد تا رحلت نمود،در حالی که دست پیامبر بر بدن علی علیه السلام بود. هیثمی در مجمع الزوائد،ج 9،ص 138،و ابن عساکر در شرح حال امام علی علیه السلام از تاریخ دمشق،ج 3،ص 285،حدیث 1376 شرح محمودی(.
یا از عایشه همسر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل میکنند و میگوید که پیامبر (صلی الله علیه و سلم) در اواخر عمرش به من گفت:
یا عایشة! دعی لی أخی فإنه اول الناس إسلاما و آخر الناس بی عهدا و أول الناس لی لقیا یوم القیامة.
ای عایشه! برادرم علی را دعوت کن تا نزد من بیاید؛ او اولین کسی است که مسلمان شده است و آخرین کسی است با من عهد و پیمان میبندد و اولین کسی است که در روز قیامت با من ملاقات میکند.
الإصابة فی تمییز الصحابة لإبن حجر العسقلانی، ج 8، ص 307
نمونه دیگر : وهابیت میگویند که : حضرت عایشه رضیاللهعنها به خاطر دیانت، لیاقت و ذکاوتی که داشت بین زنان پیامبر صلیاللهعلیهوسلم از مقام و منزلت خاصی برخوردار بود. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم او را بسیار دوست داشت و محبت وی در قلب پیامبر جای داشت؛ همان قلب پاکی که غیر از چیزهای پسندیده و پاک در آن راه نداشت. روزی حضرت عمرو بن عاص رضیاللهعنه از آنحضرت صلیاللهعلیهوسلم پرسید: ای رسول خدا! چه کسی را از همه بیشتر دوست دارید؟ پیامبر فرمودند: «عایشه را». عمرو رضیاللهعنه عرض کرد: سؤال من در مورد مردان بود. آن حضرت فرمودند: «پدرعایشه (ابوبکر صدیق) را».
اما جواب : عایشه چیز دیگری میگوید :
حَدَّثَنَا أَبُو نُعَیْمٍ حَدَّثَنَا یُونُسُ حَدَّثَنَا الْعِیزَارُ بْنُ حُرَیْثٍ قَالَ قَالَ النُّعْمَانُ بْنُ بَشِیرٍ قَالَ اسْتَأْذَنَ أَبُو بَکْرٍ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَسَمِعَ صَوْتَ عَائِشَةَ عَالِیًا وَهِیَ تَقُولُ وَاللَّهِ لَقَدْ عَرَفْتُ أَنَّ عَلِیًّا أَحَبُّ إِلَیْکَ مِنْ أَبِی وَمِنِّی مَرَّتَیْنِ أَوْ ثَلَاثًا فَاسْتَأْذَنَ أَبُو بَکْرٍ فَدَخَلَ فَأَهْوَى إِلَیْهَا فَقَالَ یَا بِنْتَ فُلَانَةَ أَلَا أَسْمَعُکِ تَرْفَعِینَ صَوْتَکِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ.
نعمان بن بشیر نقل کرده است که در یکى از روزها، «ابو بکر» براى تشرّف به حضور رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله اجازه مىخواست که همزمان صداى «عایشه» را شنید که فریاد مىزند! به خدا سوگند! اینک متوجه شدم که على (علیه السّلام) از پدر من و از خود من در نزد تو محبوبتر است- و این جمله را دو بار یا سه بار تکرار کرد.
ابو بکر، پس از اذن ورود داخل منزل شد و به «عایشه» حمله برده و گفت: اى دختر فلانه! مبادا بشنوم که صدایت را با فریاد بلند کرده و بر سر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله داد مىزنى!
مسند أحمد بن حنبل، ج4، ص275، ح18444، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر. ، معجم الصحابة، ج3، ص144، خصائص امیرمؤمنان علی بن أبی طالب، ج1، ص126، تحقیق: أحمد میرین البلوشی، ناشر: مکتبة المعلا - الکویت الطبعة: الأولى، 1406 هـ. البته روایت نسایی یک اضافه هم دارد اینکه ابوبکر به طرف عایشه امد تا به صورت او سیلی بزند به خاطر این کارش و ...
حال سوالات ما : ایا نص قران نیست که کسانی که صدایشان را بر پیامبر بلند کنند تمامی اعمالشان حبط ونابود میشود؟؟؟
آیا ام المومنین باید اینچنین ایات قران را زیر پا بگذارد و به آن بی توجه باشد ؟؟؟
آیا حتی یک زن عادی اینچنین بر سر شوهرش فریاد میزند ؟چه رسد به اینکه شوهر او رسول مکرم اسلام باشد ؟؟؟
نمونه دیگر : وهابیت میگویند : بالاترین افتخاری که برای حضرت عایشه میتوان ذکر کرد این است که بنابر تصریح احادیث و روایات صحیح، حضرت عایشه رضیاللهعنها در هر دو جهان به شرف همسری سرور کائنات، محبوب رب العالمین حضرت محمد صلیاللهعلیهوسلم نایل شده است.
اما جواب : عایشه مىگوید: آیا براى شما جریانى را که بین من و رسول خدا صلىاللهعلیهوآله واقع شده نقل نکنم؟ گفتیم: بگو. گفت: شبى که نوبت من بود پیامبر ردایش را گذاشت و نعلین را در آورد و آنها را جلوى پایش قرار داد و آنگاه یکطرف ازارش را بر رختخواب نهاد و دراز کشید. اندکى بعد که گمان کرد من خوابیدم آهسته ردایش را گرفت و بى صدا نعلین را به پا کرد و در را باز کرد و رفت و آهسته آن را بست من نیز خود را پوشیده و دنبالش رفتم .مىگوید: دنبالش رفتم دیدم در بقیع مشغول دعا کردن مىباشد و چون برگشت من هم برگشتم. او سرعت گرفت من هم سرعت گرفتم. به صورت نزدیک به دویدن رفت من هم چنین کردم. دوید من هم دویدم. به مقدارى که در رختخواب دراز کشیدم از او جلو زدم. گفت: چرا نفس نفس مىزنى؟ گفتم: چیزى نیست (إن شاء اللّه چیزى نبود و عایشه راست گفت!) گفت: یا مىگوئى یا خداى خبیر، خبر آن را به من مىدهد. گفتم: یا رسول اللّه پدر و مادرم فدایت آنگاه خبر آن را گفتم. گفت: پس آن سیاهى که جلوى خود دیدم تو بودى؟ گفتم: آرى. ضربهاى به سینهام زد که دردم آمد سپس گفت: آیا گمان کردى که خدا و رسولش به تو ظلم مىکنند؟ گفت: آنچه که بر مردم مخفى است خدا مىداند، آرى ...
ببینید که چگونه اقرار مىکند و در پاسخ به پرسش رسول خدا صلىاللهعلیهوآله مىگوید: «آرى» چون - چنانچه خود گفته - اگر مردم ندانند خدا مىداند.
حال آیا با این ایمان آبکى، در قیامت همنشین رسول خدا صلىاللهعلیهوآله خواهد بود؟ خود قضاوت کنید.
«حتى جاء البقیع فقام فأطال القیام ثمّ رفع یدیه ثلاث مرات ثمّ انحرف فإنحرفت فأسرع فأسرعت فهرول فهرولت فأحضر فأحضرت فسبقته فدخلت فلیس إلاّ أن اضطجعت فدخل فقال: ما لک یا عائش حشیا رابیه! قالت قلت لا شىء قال: لتخبرینى أو لیخبرنى اللطیف الخبیر. قالت قلت یا رسول اللّه بأبى أنت وأمى فأخبرته قال: فأنت السواد الذى رأیت امامى؟ قلت نعم. فلهدنى فی صدرى لهدة او جعتنى ثمّ قال: أظننت أن یحیف اللّه علیک ورسوله؟ قالت: مهما یکتم الناس یعلمه اللّه، نعم...»
(صحیح مسلم، ج 2، ص 71 - 669، کتاب الجنائز، باب 35، ح 103 ،سنن نسائى، ج 4، ص 95 - 93، کتاب الجنائز، باب 103، ح 2033 ، ابن ماجة نیز مشابه آن را در ج 1 سنن ص 444، کتاب إقامة الصلاة والسنة فیها، باب 191، ح 1389، آورده است که با توجه به اختلاف دو متن بعید نیست که دو واقعه باشد.)
نمونه دیگر : شما صراحت دارید که پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود:
خذوا نصف دینکم عن الحمیراء.
نصف دین خود را از عائشه بگیرید.
أضواء على السنة المحمدیة لمحمود أبو ریة - ص 127ـ المعجم الوسیط، ج1، ص411
یا : خذوا شطر دینکم عن الحمیراء.
بخشى از دین خود را از عائشه فرا بگیرید.
البدایة و النهایة لإبن کثیر، ج3، ص159
اما جواب : آقای حاکم نیشابوری با سند صحیح در المستدرک الصحیحین نقل میکند:
عن عائشة إنها دعت أبا هریرة، فقالت له: یا أبا هریرة! ما هذه الأحادیث التی تبلغنا؟ إنک تحدث بها عن النبی صلى الله علیه و آله، هل سمعت إلا ما سمعنا؟ و هل رأیت إلا ما رأینا؟ قال: یا أماه! إنه کان یشغلک عن رسول الله صلى الله علیه و آله المرآة و المکحلة و التصنع لرسول الله صلى الله علیه و آله و إنى والله! ما کان یشغلنی عنه شئ.
اى ابوهریره! این همه روایاتی که از پیامبر (صلى الله علیه و سلم) نقل مىکنى، از کجا آوردهاى؟ مگر تو غیر از آن چیزى که ما از پیامبر شنیدهایم، شنیدهاى؟ ابوهریره پاسخ داد: اى مادر! إشتغال به آرایش و عشوهگرى براى پیامبر (صلى الله علیه و سلم)، تو را از فرا گرفتن احادیث باز مىداشت، ولى من به چیزى اشتغال نداشتم و مشغول فراگیرى حدیث بودم.
المستدرک الصحیحین للحاکم النیشابوری، ج3، ص509
حال سوال ما این است که آیا ابوهریره دروغ گفته یا عایشه ؟ نتیجه گیری با شما
البته خود علمای اهل سنت هم این روایت که میگوید نصف دینتان را از عایشه بگیرید را دروغ میدانند چون زنان هم عصر بهتری از عایشه وجود داشته اند . مثل حضرت فاطمه یا قبل از او حضرت خدیجه (اما فکرش را بکنید مثل وهابیت بخواهیم نصف دینمان را از عایشه گرفته و به زنانمان دستور دهیم تا به مردان غریبه شیر دهند تا محرم شوند ! فکرش نیز چندش آور است )
نمونه دیگر : فضیلت آبگوشتی : در صحیح بخاری و صحیح مسلم آمده است:
افراد زیادی از مردان به کمال رسیدهاند، ولی از زنان فقط آسیه همسر فرعون و مریم دختر عمران به کمال رسیدهاند و فضیلت عایشه بر دیگر زنان، همانند فضیلت آبگوشت بر دیگر غذاهاست.
صحیح البخاری لمحمد بن اسماعیل البخاری، ج 4، ص 131، صحیح مسلم لمسلم بن حجاج النیشابوری، ج 7، ص 133، کتاب فضائل الصحابة (رضی الله عنه)، باب فضائل خدیجة (رضی الله عنها)
اما جواب : أولاً:
تحریف در صحیح بخاری و صحیح مسلم
من در اینجا سؤالی از آقایان أهل سنت دارم:
این بازیهایی که در کتابها با فضائل أهل بیت (علیهم السلام) و دیگر بزرگان میکنند، چه اهدافی را دنبال میکنند؟ چه دستهای خیانتکاری آمده در صحیح بخاری و صحیح مسلم این تصرفات را کردهاند؟
نکته اول:
روایتی از صحیح بخاری و صحیح مسلم در جاهای دیگر نقل شده است، ولی در این دو کتاب به شکل دیگری آمده است. آقای مسلم بن حجاج نیشابوری روایتی را در صحیح مسلم، کتاب فضائل الصحابة (رضی الله عنه)، باب فضائل خدیجة (رضی الله عنها) در فضیلت حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) میآورد، ولی در داخل این روایت، اشارهای به حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) نیست! این دیگر چه روایتی است ؟:
کمل من الرجال کثیر و لم یکمل من النساء إلا آسیة إمرأة فرعون و مریم بنت عمران.
پس حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) چه شد؟
نکته دوم:
آقای إبن کثیر دمشقی میگوید:
در صحیح بخاری از أبو موسی اشعری نقل شده است که رسول الله (صلی الله علیه و سلم) فرمود: از مردان افراد زیادی به کمال رسیدهاند، ولی از زنان فقط مریم دختر عمران و خدیجه دختر خویلد و آسیه همسر فرعون به کمال رسیدهاند و فضیلت عایشه بر دیگر زنان، همانند فضیلت آبگوشت بر دیگر غذاهاست.
البدایة و النهایة لإبن کثیر الدمشقی، ج 8، ص 100
نکته سوم:
آقای شوکانی و آلوسی و إبن کثیر دمشقی هم میگوید:
و فی الصحیحین و غیرهما من حدیث أبی موسی الأشعری عن النبی صلی الله علیه و آله و سلم قال: کمل من الرجال کثیر و لم یکمل من النساء إلا آسیة امرأة فرعون و مریم بنت عمران و خدیجة بنت خویلد و إن فضل عائشة علی النساء کفضل الثرید علی سائر الطعام.
در صحیح بخاری و صحیح مسلم آمده است: ... .
تفسیر القرآن العظیم لإبن کثیر الدمشقی، ج 4، ص 421، فتح القدیر للشوکانی، ج 5، ص 257
ولی در صحیح بخاری و صحیح مسلم که الآن موجود است و چاپ شده و در اختیار مردم است، همچنین روایتی وجود ندارد. ، و دستهای خیانتکار آمدند این کلمه را از صحیح بخاری و صحیح مسلم حذف کردهاند.
ثانیاً:
آقای إبن حجر عسقلانی میگوید:
این حدیث اشارهای به أفضل بودن عایشه ندارد و اگر هم فضیلت باشد، در میان زنان پیامبر (صلی الله علیه و سلم) أفضل است و أفضل بودنش هم مانند آبگوشت است نسبت به سایر غذاها.
فتح الباری ج 7، ص 83 ـ عمدة القاری شرح صحیح البخاری للعینی، 16، ص 250
ثالثاً:
آقای إبن حجر عسقلانی از آقای سُبْکی (متوفای 756 هجری) نقل میکند:
الذی نختاره و ندین الله به أن فاطمة أفضل ثم خدیجة ثم عائشة.
آنچه که ما اختیار میکنیم و به عنوان دین پذیرفتهایم این است که فاطمه برتر از خدیجه و عایشه است.
فتح الباری فی شرح صحیح البخاری لإبن حجر العسقلانی، ج 7، ص 105 ـ تحفة الأحوذی للمبارکفوری، ج 10، ص 265 ـ فیض القدیر شرح الجامع الصغیر للمناوی، ج 4، ص 393
این واضح و روشن است و هیچ اشکالی درباره این نیست. حتی آقای آلوسی مطلب زیبایی دارد که ایشان میگوید:
آقای إبن عماد (از استوانههای علمی أهل سنت) میگوید: «خدیجه أفضل از عایشه است». زیرا وقتی عایشه دید که پیامبر (صلی الله علیه و سلم) از حضرت خدیجه یاد میکند، گفت: «خداوند به تو بهتر از آن را داده است». پیامبر (صلی الله علیه و سلم) فرمود: «نه به خدا قسم! خداوند بهتر از خدیجه را به من نداده است. او به من ایمان آورد، در حالیکه مردم مرا تکذیب کردند و اموالش را به من داد، در حالیکه مردم مرا محروم و تحریم کردند» و مؤید این هم این است که در روایت آمده است که پیامبر (صلی الله علیه و سلم) سلام جبرئیل را به عایشه رساند، ولی جبرئیل سلام خداوند را به خدیجه رساند و سلام خداوند بالاتر از سلام جبرئیل است.
روح المعانی للآلوسی، ج 3، ص 156
آقای مناوی هم میگوید :
این روایت أفضلیت عایشه بر دیگران را نمیرساند، جز اینکه در مقایسه آبگوشت با سایر غذاها میفهمیم که این به خاطر راحت درست کردن و راحت خوردن آن بود و عمده غذای آن زمان هم آبگوشت بوده است.
فیض القدیر شرح الجامع الصغیر للمناوی، ج 5، ص 66
البته به نظر من این فضیلت ابگوشتی دروغی است که خودشان برای عایشه از زبان پیامبر به ادامه حدیث اضافه کرده اند . اصلا ادبیات پیامبر اینگونه نیست .
نمونه دیگر : وهابیت میگوید که جسد مبارک پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم در همان اتاقی که رحلت فرمودند دفن گردید و این افتخار نصیب حضرت عایشه رضیاللهعنها شد که رسول خدا صلیاللهعلیهوسلم تا قیامت میهمان حجرۀ عایشه باشد و هر روز و شب هزاران عاشق شیفته در مقابل درب حجره آن بانوی بزرگوار اسلام، با ادب و احترام ایستاده و بر پیامبر خدا صلیاللهعلیهوسلم درود فرستاده
اما جواب : اعتراف عائشه بر مطلبی که دلالت می نماید وفات رسول خدا در حجره او نبوده است :
« لقد نزلت آیة الرجم ورضاعة الکبیر عشرا ولقد کانت فی صحیفة تحت سریری ، فلما مات رسول الله وتشاغلنا بموته دخل داجن فأکلها ! »
آیه رجم وایجاد رضاع به ده بار شیر دادن نازل شد و من آن را در صحفه کاغذی زیر تخت خود نگه داری می کردم اما در روزی که مشغول امورات مربوط به وفات رسول خدا بودیم گوسفندی داخل حجره شد و آن را خورد .
سنن ابن ماجة ، ج1 ، ص 625 ،أوسط الطبرانی ، ج 8 ،ص 12 ، مسند أبی یعلى، ج 8 ،ص 64 ، المحلى ، ج11 ،ص 236 ، وقال : هذا حدیث صحیح . وفی لسان العرب ، ج 7 ، ص 33 ، ونهایة ابن الأثیر ، ج 2 ، ص 87 .
که از متن فوق استفاده می شود که اگر بیماری حضرت و وفات رسول خدا در حجره عائشه اتفاق افتاده بود دیگر امکان نداشت در همان روزی که حجره او مملوّ از جمعیت است گوسفندی داخل حجره شده و آن صفحه کاغذ را بخورد .
و اصلا عایشه در زمان دفن نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) حضور نداشت و خودش میگوید:
و الله ما علمنا بدفن رسول الله، حتی سمعنا صوت المساحی من جوف اللیل من لیلة الأربعاء.
قسم به خدا! ما نفهمیدیم که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را چه زمانی دفن کردند تا اینکه دیدیم صدای کلنگها برای کندن قبر، در دل شب چهارشنبه، به گوش میرسد.
مسند احمد، ج6، ص62 ـ السنن الکبری للبیهقی، ج3، ص409 ـ عمدة القاری للعینی، ج8، ص121 و ...
حال سوال : بر فرض، او نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) نبود، شوهر شما که بود، آیا چه کاری لازمتر و اساسیتر از مراسم کفن و دفن همسر شما بود؟ کجا بودید و چه کار میکردید؟ آیا با پدرتان و جناب عمر داشتید برای پیاده کردن سقیفه نقشه میکشید تا از دست هوویتان ( حضرت علی ) راحت شوید ؟!؟
ام المومنین
اهل سنت در مقام تمجید از عایشه میگویند که او در سال دوم هجری حضرت عایشه رضیاللهعنها وارد خانه نبوت شد و بزرگترین شرافت ممکن را نصیب خود ساخت. او اینک همسر بنده برگزیده خدا، محبوبترین انسان در نزد خالق و مخلوق یعنی حضرت محمد صلیاللهعلیهوسلم میباشد. عایشه رضیاللهعنها به خانه پیامبر صلیاللهعلیهوسلم رفت و در سایه وحی مراحل تربیتی خود را به کمال رسانید. فکر و اندیشهاش شکل گرفت و رفته رفته این تکامل به اوج خود رسید تا اینکه در نهایت خداوند متعال با صراحت اعلام فرمود:
«النبی اولی بالمومنین من انفسهم و ازواجه امهاتهم»
اینجا بود که عایشه در کنار دیگر همسران پیامبر، به عنوان مادر مومنان جهان معرفی میشود. و تمام مومنان تا قیامت، فرزندان این محبوبۀ رسول خدا محسوب میشوند. و بر هر انسان با حیا و غیرتی لازم است که احترام و مقام والای مادر خود را حفظ نماید.
خوب این نظر ایشان هست . حال ما وقتی قران میخوانیم و متوجه میشویم که همسران پیامبر مادران مومنین هستند کمی تکان میخوریم اما وقتی که دلیل نزول آیه را میبینیم خجالت زده میشویم . شان نزول آیه به قرار زیر است :
بعضی از صحابه بودند که میگفتند پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بعضی از زنان و دختران زیبای ما را میگیرد و اگر از دنیا برود، ما هم با همسران او ازدواج میکنیم. جناب طلحه گفت:
قیل: سبب نزوله أن بعض الناس قیل هو طلحة بن عبید الله، قال: لئن عشت بعد محمد لأنکحن عائشة.
گفته شده است که سبب نزول این آیه، این است که بعضی از مردم مانند طلحه الخیر ! گفتهاند: اگر بعد از محمد زنده باشم، با عایشه ازدواج میکنم.
تفسیر الکبیر للرازی، ج25، ص225 ـ تفسیر الثعلبی، ج8، ص60 ـ تفسیر البغوی، ج3، ص541
( طلحه الخیر ! همان کسی است که میگویند یا با ذوالفقار مولایمان حضرت علی در جنگ جمل به جهنم فرستاده شد یا به وسیله یک تیر غیبی ، که باعث شد ارزوی خلافت را با خود به جهنم ببرد )
این سخن طلحه در برابر سخن قران است که میگوید : شما حق اذیت کردن رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را ندارید و به هیچ وجه حق ازدواج با زنان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را ندارید. چرا که این [کار] نزد خدا همواره [گناهى] بزرگ است. (سوره احزاب/آیه53)
یا در هنگام شورا که عمر در هنگام مرگ برگزار میکند عیب نفرات شورا را که میگوید ، رو کرده به طلحه و میگوید : بگویم یا ساکت باشم؟ طلحه گفت: بگو، من میدانم که هیچ خیری نسبت به من از دهان تو خارج نمیشود. عمر گفت: روزی که انگشت تو در جنگ أحد از بین رفت، دچار تکبر شدی و رسول الله (صلی الله علیه و سلم) از دنیا رفت در حالیکه از دست تو غضبناک بود به خاطر حرفی که تو درباره حجاب گفتی وقتی آیه حجاب نازل شد (چون وقتی آیه حجاب آمد، طلحه گفت: رسول الله (صلی الله علیه و سلم) با دختران ما ازدواج میکند و اگر از دنیا برود، من با عایشه ازدواج میکنم و این موجب ایذاء رسول الله (صلی الله علیه و سلم) شد). سپس عمر گفت: باز هم بگویم یا ساکت باشم؟ طلحه گفت: تو را به خدا قسم! ساکت باش و دیگر چیزی نگو.
نثر الدرر لأبی سعد منصور بن الحسین الآبی (متوفای 421 هجری)، ج 2، ص 33، چاپ دار الکتب العلمیة بیروت ـ تذکرة الحمدونیة لإبن حمدون، ج 9، ص 147، نشر دار صادر بیروت ـ السقیفة و فدک للجوهری، ص 89 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبی الحدید المعتزلی، ج 1، ص 186 ـ تمهید الأوائل و تلخیص الدلائل للباقلانی، ص 510
اما تاملی در مادر مومنان بودن ایشان
اولا : اینکه مادران أمت هستند، به این دلیل است که ازدواج کردن با آنها حرام است؛مثل خواهرزن که نه مَحرم است که بتوان به او نگاه کرد و نه نامحرمی است که بتوان با او ازدواج کرد. زنان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) هم مَحرم نیستند و از طرف دیگر خداوند به احترام نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) یک ویژگی به آن حضرت داده که ازدواج با همسران او حرام است. شاید به خاطر این است که اگر اینها با کسان دیگری ازدواج میکردند، خیلی از أسرار زندگی نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) فاش میشد و خداوند هم خواست با این کار جلوی فاش شدن أسرار را بگیرد.
در آیه 5 سوره تحریم هم آمده است:
عَسی رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَکُنَّ أَنْ یُبْدِلَهُ أَزْواجاً خَیْراً مِنْکُنَّ مُسْلِماتٍ مُؤْمِناتٍ قانِتاتٍ تائِباتٍ عابِداتٍ سائِحاتٍ ثَیِّباتٍ وَ أَبْکاراً
امید است اگر او شما را طلاق دهد پروردگارش به جای شما همسرانی بهتر برای او قرار دهد؛ همسرانی مسلمان، مؤمن، متواضع، توبهکار، عابد، هجرتکننده، زنانی ثیبه و باکره.
و این نشان میدهد که اینها، بهترین زنان أمت نبودند. در ضمن مسلم بن حجاج نیز به نقل از عمر بن خطاب مینویسد :
نزد عائشه رفتم ، گفتم : ای دختر ابو بکر کارت به آنجا رسیده است که رسول خدا را اذیت میکنی ؟ ! گفت: ای پسر خطاب مرا با تو کاری نیست، به عیب ونقص خودت بپرداز ، سپس نزد حفصه رفتم و گفتم : چرا پیامبر خدا را اذیت می کنی ؟ به خدا سوگند خودت می دانی که رسول خدا (ص) تو را دوست ندارد و اگر من نبودم تو را طلاق می داد .
صحیح مسلم ، ج 4 ، ص 188 ، ح3582 ، کتاب الطلاق
که در این جا عمر به صراحت میگوید دلیل اینکه تو را طلاق نداده است من هستم و منظورش شریست که من میتوانم در صورت طلاق دادن تو برای مسلمانان و پیامبر درست کنم.البته یکی دیگر از دلایلش در قسمت امتحان پیامبر امده است .
ثانیا : لقب ام المؤمنین خاص و یژه یک فرد نیست بلکه همه همسران پیامبر (ص) به این لقب خوانده شده اند البته اگر عده ای سعی در فضیلت بودن ان داشته باشند در حقیقت باید گفت حضرت خدیجه اولین همسر پیامبر (ص) و مادر فرزند و تنها یادگار آن حضرت شایستگی بیشتری دارد
چرا که:
1 - اولین زن مسلمان و مؤمنه است
2 - عشق و علاقه اش به پیامبر (ص) به جهت زیبایی های کرداری و رفتاری آن حضرت بود
3 - تمام ثروتش را به شهادت تاریخ صرف تبلیغ توحید و دین اسلام نموده است.
4- کوچکترین تخلف و نافرمانی از او دیده نشده است.
5 - از بزرگترین حامیان رسول خدا بود.
پس لقب مادر مؤمنان بیشتر زیبنده حضرت خدیجه است.
و این را که چرا ام المومنین را فقط در مورد عایشه به کار میبرند باید از آقایان أهل سنت پرسید. تنها این مسئله نیست، آنها معاویه را «خال المؤمنین : دائی مؤمنین» مینامند. اگر بنا باشد که عایشه أم المؤمنین باشد، باید محمد بن أبو بکر هم «خال المؤمنین» باشد؛ ولی نسبت به ایشان هیچ حرفی نمیزنند چون ایشان از یاران وفادار حضرت علی بود . اما چون عایشه در جنگ جمل در برابر أمیر المؤمنین (علیه السلام) ایستاد، اینها میخواهند با عنوان أم المؤمنین، آن کارهایی را که از ایشان سر زد و بیش از 30 هزار نفر را به کشتن داد، تقلیل بدهند. همچنین میخواهند با عنوان «خال المؤمنین»، جنایاتی که معاویه در جنگ صفین داشت که حدود 110 هزار نفر از طرفین کشته شد را به نوعی توجیه کنند. وگرنه حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) از نظر جایگاه و مقام، به مراتب بالاتر از عایشه است و روایاتی هم در این زمینه در صحیح بخاری و صحیح مسلم و دیگر کتب آمده است. پس این سؤال را باید خود آقایان أهل سنت به ما جواب بدهند که چرا از میان این همه زنان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، فقط نسبت به عایشه، أم المؤمنین میگویند؟ حتی نسبت به حفصه دختر عمر که همسر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بود، واژه أم المؤمنین را به کار نمیبرند.
ثالثا : تفکر سیاسی فضیلت تراشی هم می کنند آنانکه از این لقب بیش از حد و اندازه آن برای عایشه استفاده کردند هدف آن جا انداختن و درحقیقت از این لقب و شهرت به عنوان یک حربه نیرومند جهت پیاده کردن سیاستهای ضد علوم و فاطمی خودشان استفاده کردند مثل راه اندازی جنگ جمل که مادر مومنین به جنگ حضرت علی می رود پس بشتابید که مادر مومنین خطا نمیکند و به کمک مادرتان بیاید! دوستان عزیز در ضمن کسی میتواند از امهات مؤمنین طرفداری کند که اعتقاد به ارتداد برخی از امهات مؤمنین نداشته باشد ؛ چنانچه ذهبی و بسیاری از علمای اهل سنت در کتب خویش ، قتیله همسر رسول خدا را تنها به خاطر مخالفت با ابوبکر ، متهم به ارتداد کردهاند .
سیر اعلام النبلاء ، ج2 ، ص260 ، شماره 37 ، ترجمه قتیله .
به نظر شما بین عایشه و قتیله چه فرقی وجود دارد که یکی متهم به ارتداد میشود و نقل اشتباهات دیگری موجب کفر به طوری که اگر کسی در مورد جنگ حمل به عایشه خرده بگیرد برچسب کفر میخورد !
و بخارى و ذهبى و دیگران مى گویند: زنان پیامبر اکرم دو حزب بودند . یک حزب به سرکردگى عائشه و حفصه، و حزب دیگر در آن ام سلمه و سائر زنان پیامبر ـ صلى الله علیه و سلّم ـ بودند (سیر اعلام النبلاء 2 ـ 143 و 187 ـ صحیح بخارى 2: ـ کتاب الهبة: 89 ـ المعجم الکبیر 23: 50 ح 132 ـ مقدمة فتح الباری: 282 ـ فتح الباری 9:)
و حکومتها از حزب عائشه حمایت مى کردند; نمونه ها:
1 ـ خلیفه دوم به هر کدام از زنان پیامبر ده هزار درهم (یا دینار) مستمرى مى داد ولى به عائشه دو هزار بیشتر از دیگران.
2 ـ معاویه یک حواله صدهزار ـ درهم ـ (یا دینارى) براى عائشه فرستاد یا یک گردنبند که بهاى آن صدهزار بود، براى عائشه فرستاد.
3 - عبداللّه بن الزبیر مبلغ صدهزار براى عائشه حواله کرد تحفة الأحوذی 10: 255.
ثالثا : آنها فقط مادر مردان هستند نه زنان که این در روایات بسیار آمده است : مثلا
محمد بن سعد در الطبقات الکبرى، از مسروق نقل کرده است که:
زنى به عائشه گفت: اى مادر. عائشه جواب داد: من مادر تو نیستم، من مادر مردان شما هستم.
الطبقات الکبرى، ج8، ص65 و 68، ناشر: دار صادر - بیروت.
یا از مسروق از عائشه نقل شده است که زنى به عائشه گفت: اى مادر ! عائشه در جواب گفت: من مادر مردان شما هستم، مادر تو نیستم.
سنن البیهقی الکبرى، ج7، ص69ـ70، ناشر: مکتبة دار الباز
این روایت ثابت مىکند که تنها معناى «ام المؤمنین» حرمت ازدواج با همسران رسول خدا صلی الله علیه وآله است و معناى غیر از آن ندارد و گرنه معنا نداشت که عائشه این مسأله را از زنان نفى نماید.
و سیوطى به نقل از بغوى مىنویسد:
بغوى گفته است که آنها مادران مردان مؤمن هستند نه مادران زنان؛ چرا که فایده مادرى در حق مردان که همان حرمت ازدواج با آنها است، در حق زنان مفقود است.
الخصائص الکبرى، ج2، ص438، ناشر:دار الکتب العلمیة - بیروت - 1405هـ - 1985م.
یا طبرى در تاریخ خود مىنویسد:
این گفته خداوند که «همسران پیامبر مادران مؤمنان هستند» یعنى حرمت همسران آن حضرت همانند حرمت مادران مؤمنان است، به این معنا ازدواج با آنها بعد از وفات رسول خدا صلى الله علیه وآله براى مؤمنان حرام است؛ همان طورى که ازدواج با مادرانشان حرام است.
جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج21، ص122، ناشر: دار الفکر، بیروت – 1405هـ
پس قضیه «أمهات المؤمنین» فقط یک خاصیت دارد و آن هم حرمت ازدواج با آنهاست. کسانی که میگویند زنان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مانند مادران خود ما هستند، اینگونه نیست. ما از این آقایان سؤال میکنیم که اگر الآن أم المؤمنین عایشه ، أم سلمه و حفصه بیایند اینجا و بدون روسری باشند، آیا وهابیت میتوانند به آنها نگاه کنند یا نمیتوانند؟ این را به ما جواب بدهند! آیا اینها محرم هستند که بتوان به آنها نگاه کرد یا نه؟ «أمهات المؤمنین» مانند خواهرزن میماند که هم ازدواج با او حرام است و هم نمیتوان به او نگاه کرد و محرم نیست. در ضمن شما هم در روایات متعددی آوردهاید که عایشه به خواهرانش میگفت:
به بعضی از کسانی که میخواهند با من رفت و آمد کنند شیر بدهید تا به من محرم شوند.
تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج 3، ص 53 ـ الجامع لأحکام القرآن للقرطبی، ج 14، ص 228 ـ تفسیر السمعانی، ج 4، ص 301
یا خود عایشه در حدیثی بیان میکند که خودش نیز این لقب را قلبا قبول نداشته ، او میگوید:
وقتی عمر را در حجره من دفن کردند، بعد از آن همیشه در حجره با چادر میگشتم، خوب اگر واقعا مادر مومنین است مادر عمر هم است، پس چرا چادر میپوشید؟ آیا از روح عمر اجتناب و شرم میکرد؟
25701 حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی أبی ثنا حَمَّادُ بن أُسَامَةَ قال أنا هِشَامٌ عن أبیه عن عَائِشَةَ قالت کنت أَدْخُلُ بیتی الذی دُفِنَ فیه رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم وأبی فاضع ثوبی فَأَقُولُ إنما هو زوجی وأبی فلما دُفِنَ عُمَرُ مَعَهُمْ فَوَاللَّهِ ما دَخَلْتُ إِلاَّ وأنا مَشْدُودَةٌ عَلَىَّ ثیابی حَیَاءً من عُمَرَ
مسند أحمد بن حنبل ج 6 ص 202
حاکم نیشابوری نیز میگوید این حدیث طبق نظر بخاری و مسلم درست است ولی آنها این را نیاورده اند .
المستدرک على الصحیحین ج 3 ص 63
دشمنی با حضرت علی
بگذارید میزان دشمنی عایشه با حضرت علی را در یک جمله رسا بیان کنیم : عایشه مىگوید به خدا قسم همچون زنى که از هووى خویش نفرت دارد، از على نفرت داشتم.
«واللّه ما کان بینی و بین علیّ فی القدیم إلاّ ما یکون بین المرأة و أحمائها».
طبرى، تاریخ الأمم و الملوک: ج 3، ص 60 ـ 61، ابناثیر جزرى، الکامل فی التاریخ: ج 2، ص 348، ابنکثیر، البدایة و النهایة: ج 7، ص 257،
عایشه، شیفته و دیوانه خویشان و بستگانش بود و نسبت به آنان، تعصّبی شدید داشت؛ به طوری که اگر منافعشان به خطر میافتاد، خود را سخت میباخت و موقعیّت خویش را فراموش میکرد و از جانبداری در راه منافع آنها، به هیچ روی خودداری نمیورزید. اینها، همه صفات و خصوصیّات اخلاقی بارزی بود که بر سراسر ادوار زندگانی عایشه، به ویژه دوران زناشوییاش با رسول خداصلّیاللهعلیهوآله، سایه افکنده بود.
حضرت علی کینه عایشه را نسبت به خود اینگونه بیان میکند : الف: چون پیامبر مرا بر پدر عایشه برترى داده بود. ب: چون پیامبر (ص) مرا به اخوت با خویش مختص نموده بود. ج: چون خداوند دستور داد که همهى ابواب منتهى به مسجد بسته شود حتى باب پدر عایشه، اما باب من بسته نشد. (الحاوی للفتاوی ج 2، ص 16 ) د: چون در روز خیبر رسول اکرم (ص) پرچم را بعد از این که به دیگران داد آن را به من دادند و من نیز پیروز شدم موجب غمگین شدن آنان گردید . (صحیح البخاری ، ج 4 ، ص 20 و صحیح مسلم ، ج 7 ، ص 121 ، 122 ) حال بیاید یکی از شیطنتهای عایشه را ببینیم که تیرش به سنگ خورده : ایا پیامبر ابوبکر را برای پیش نماز شدن فرستاد یا عایشه ؟
عایشه گوید: هنگامى که بیمارى رسول خدا صلى اللّه علیه وآله شدّت یافت، بلال آمد تا ایشان را از وقت نماز آگاه سازد . پیامبر صلى اللّه علیه وآله فرمود : به ابوبکر بگویید براى مردم نماز بخواند . عرض کردم: اى رسول خدا ! ابوبکر مردى دل نازک است; وقتى در جایگاه شما بایستد، [از شدّت گریه!] مردم صداى او را نخواهند شنید ; اى کاش به عمر دستور مى دادید. فرمود: به ابوبکر بگویید براى مردم نماز بخواند. به حفصه گفتم: به پیامبر بگو که ابوبکر پیرمردى دل نازک است آن گاه که در جایگاه شما بایستد ، مردم صداى قرائت او را نمى شنوند; اى کاش به عمر دستور مى دادید. فرمود: شما همچون زنان مصر در زمان یوسف [به دنبال خواسته خودتان] هستید . به ابوبکر بگویید براى مردم نماز بخواند. هنگامى که ابوبکر مشغول خواندن نماز شد، رسول خدا صلى اللّه علیه وآله در خود احساس سبکى کرد; سپس با قامتى خمیده که به دو نفر تکیه کرده بود و پاهایش روى زمین کشیده مى شد ، حرکت کرد و داخل مسجد شد. وقتى ابوبکر صداى حرکت او را شنید ، رفت که عقب بایستد . رسول خدا صلى اللّه علیه وآله به او اشاره کرد و آمد و سمت چپ ابوبکر نشست . ابوبکر ایستاده نماز مى خواند و رسول خدا صلى اللّه علیه وآله نشسته . ابوبکر به رسول خدا صلى اللّه علیه وآله اقتدا کرد ، در حالى که مردم به ابوبکر اقتدا کرده بودند .
صحیح بخاری ، محمد بن اسماعیل ( 256 هـ ) ، ج 1 ، ص 174 . کتاب الاذان ،باب الرجل یأتم ویأتم الناس بالمأموم.
تجزیه و تحلیل : پیامبر چندین بار به عایشه میگوید که به حضرت علی بگوید ، اما عایشه هر بار یا ابوبکر یا عمر و ... را معرفی میکند ، تا حضرت به او میگوید چون زنان مصر هستید و عایشه هم در نهایت پدر خود را خبر میکند ، و وقتی پیامبر متوجه میشود با ان حال که اشاره شد ابوبکر را کنار میزند تا این عمل او دستاویزی برای غصب خلافت نشود . پس جالبترین لطیفه 23 سال تلاش پیامبر اتفاق میافتدو ان این است که ابوبکر که کنار زده شده است مردم به او اقتدا کرده اند وابوبکر هم به پیامبر
حال جای تشکر دارد از جناب بخاری که کمی از حقایق این مسئله را روشن کرده و قسمت اعظم مسئله را ماست مالی
خوب با این تفاسیر ایا عایشه میتوانسته نسبت به حضرت علی دل پاکی داشته باشد ؟
امام علی علیهالسّلام، گوشهای از دشمنی و کینه عایشه نسبت به خود را در ضمن یکی از سخنرانیهایش، چنین بیان داشته است: امّا او (عایشه)، خوی زنان، دیده عقل و خردش را سخت فروبسته و شرارههای کینه و دشمنی با من، در دلش چون کوره آهنگران زبانه میکشد.
نمونه دیگر از کینه او نسبت به حضرت علی : از مسروق روایت شده که گفت: بر عایشه وارد شدم و نزد او نشستم و او برایم سخن میگفت. سپس غلام سیاهش را که به او عبدالرحمن میگفتند صدا زد. غلام آمد و ایستاد. عایشه به من گفت: میدانی مسروق چرا اسم اینرا عبدالرحمن گذاشته ام؟ گفتم: خیر. گفت: بخاطر علاقه ای که به عبدالرحمن بن مجلم (قاتل حضرت علی ع) دارم. (الشافی سید مرتضی ج۴ص۱۵۸ و الجمل شیخ مفید ص۸۴)
نمونه دیگر از کینه او نسبت به حضرت علی : در جای دیگر احمد بن حنبل میگوید:
جاء رَجُلٌ فَوَقَعَ فی علی وفی عَمَّارٍ رضی الله عنهما عِنْدَ عَائِشَةَ فقالت أَمَّا علی فَلَسْتُ قَائِلَةً لک فیه شَیْئاً واما عَمَّارٌ فإنی سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم یقول لاَ یُخَیَّرُ بین أَمْرَیْنِ الا اخْتَارَ أَرْشَدَهُمَا.
مسند أحمد بن حنبل، ج 6، ص 113
مردی آمد نسبت به علی و عمار پیش عائشه اهانت کرد و ناسزا گفت.
عائشه گفت: درباره علی که فحش دادی نمیخواهم حرف بزنم، اما عمار، از پیغمبر شنیدم که فرمود: عمار اگر در وسط دو امر قرار بگیرد، بهترین و حقترین و درستترین آنها را انتخاب میکند.
اگر سر دوراهی قرار گرفت، آن طرف را انتخاب میکند که به الله میرساند و حق است.
آیا اینها احتیاج به تأمل ندارد؟
همین عماری که وجودش از ایمان مملو شده است، همین عماری که پیغمبر فرمود: اگر بین دو راهی قرار بگیرد حق را انتخاب میکند، بعد از جنگ جمل به عایشه گفت:
قال عمار بن یاسر کیف رأیت ضرب بنیک الیوم یا أمه.
تاریخ الطبری، ج 3، ص 55 و الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 140
ای مادر، ضرب شصت بچههای خودت را چه طور دیدی؟ یا فرزندانت در رکاب علی چه طور بودند؟
یا عمار گفت:
یا أُمَّهْ فقالت لَسْتُ لک بِأُمٍّ قال بَلَى وَإِنْ کَرِهْتِ
مسند أحمد بن حنبل، ج 6، ص 205
ای مادر، عائشه گفت: من مادر تو نیستم.
در بعضی از کتب آمده است که به مالک اشتر هم گفت: من مادر تو نیستم.
عمار گفت: مادر من هستی؛ اگرچه خوشت نیاید.
حاکم نیشابوری میگوید:
هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه.
المستدرک على الصحیحین، ج 4، ص 393
همین عائشه که وقتی به علی توهین میکنند حرف نمیزند و میگوید: نسبت به عمار باید دفاع کنم؛ چون تمام وجودش از ایمان پر است، در قضیه جنگ جمل، همین عمار در کوفه سخنرانی میکند.
میگوید: ای مردم کوفه:
وَلَکِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَتَعَالَىز لِیَعْلَمَ إِیَّاهُ تُطِیعُونَ أَمْ هِیَ
صحیح البخاری، ج 6، ص 2600
خدا شما را امتحان کرده است و سر دو راهی قرار داده است تا ببیند که آیا از خدا اطاعت میکنید که از علی دفاع میکنید یا این که از عائشه اطاعت میکنید.
منظورش این است کسی که از خدا اطاعت نمیکند، از شیطان اطاعت میکند، شکی در آن نیست.میخواهید از عائشه اطاعت کنید و تابع شیطان باشید و در برابر علی که امام حق است بایستید و با علی بجنگید. مطیع خدا هستید یا مخالف خدا و مطیع عائشه همسر پیغمبر هستید.
دوستان بیاید کمی فکر کنیم که عایشه و طرفدارانش اگر در جنگ جمل پیروز میشدند بر حضرت علی (علیه السلام)، با جنازه مطهر حضرت علی (علیه السلام) چه کار میکردند؟ آیا همان سرنوشت محمد بن أبو بکر بود یا نه ؟ و قبر آقا أمیر المؤمنین (علیه السلام) تا زمان هارون مخفی بود. و از امام صادق (علیه السلام) سؤال کردند: «چرا قبر أمیر المؤمنین (علیه السلام) مخفی بود؟ فرمود: اگر دشمنان حضرت علی (علیه السلام) میدانستند قبر ایشان کجاست، جنازهاش را از قبر خارج میکردند و آتش میزدند». حالا که پیروز هم نشدند، باز هم میخواستند این کار را بکنند.
نمونه دیگر از کینه او نسبت به حضرت علی : عائشه، حتى دوست نداشت که نام امیرمؤمنان علیه السلام را ببرد:
عبید الله بن عباس از عائشه نقل کرده است که: وقتى بیمارى رسول خدا (ص) شدت گرفت، از همسرانش اجازه گرفت که در خانه من دوران نقاهت را بگذراند و آنها اجازه دادند؛ پس در حالى که پاهاى حضرت بر زمین کشیده مىشد، و دو مرد که یکى از آنها عباس و دیگرى مردى دیگرى بود، خارج شد.
عبید الله گفت: من سخن عائشه را براى ابن عباس نقل کردم؛ پس ابن عباس گفت: آیا مىدانى آن مردى که عائشه نامش را نبرد چه کسى بود؟ گفتم خیر. گفت: او على بن أبى طالب بود.
صحیح البخاری، ج 1 ص 83، ح195 ، صحیح مسلم، ج 1 ص 312، ح418
حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ مُوسَى قَالَ أَخْبَرَنَا هِشَامُ بْنُ یُوسُفَ عَنْ مَعْمَرٍ عَنِ الزُّهْرِىِّ قَالَ أَخْبَرَنِى عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَتْ عَائِشَةُ لَمَّا ثَقُلَ النَّبِىُّ - صلى الله علیه وسلم - وَاشْتَدَّ وَجَعُهُ اسْتَأْذَنَ أَزْوَاجَهُ أَنْ یُمَرَّضَ فِى بَیْتِى فَأَذِنَّ لَهُ، فَخَرَجَ بَیْنَ رَجُلَیْنِ تَخُطُّ رِجْلاَهُ الأَرْضَ، وَکَانَ بَیْنَ الْعَبَّاسِ وَرَجُلٍ آخَرَ. قَالَ عُبَیْدُ اللَّهِ فَذَکَرْتُ ذَلِکَ لاِبْنِ عَبَّاسٍ مَا قَالَتْ عَائِشَةُ فَقَالَ لِى وَهَلْ تَدْرِى مَنِ الرَّجُلُ الَّذِى لَمْ تُسَمِّ عَائِشَةُ قُلْتُ لاَ. قَالَ هُوَ عَلِىُّ بْنُ أَبِى طَالِبٍ.
اما دلیل : ابن اسحاق در مغازى از زهرى نقل کرده است که:
چون عائشه نمىتوانست از على (علیه السلام) به نیکى یاد کند.
فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج 2 ص 156 ، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج 5 ص 192
احمد بن حنبل نیز ادامه روایت را این گونه نقل کرده است:
وَلَکِنَّ عَائِشَةَ لاَ تَطِیبُ له نَفْساً.
چرا که عائشه، دلش نسبت به او پاک نبود (از او خوشش نمىآمد).
مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج 6، ص 228، ح25956
طبری و ابن حجر میگویند :
ولکنها کانت لا تقدر على أن تذکره بخیر .
تاریخ الطبری، ج 2، ص 226 و فتح الباری، ج 2، ص 156
عائشه نمیتوانست علی را به خوبی یاد کند.
نمونه دیگر از کینه او نسبت به حضرت علی : سجده شکر عائشه در شهادت امیرمؤمنان علیه السلام:
کینه عائشه نسبت به امیرمؤمنان علیه السلام به حدى بود که ابوالفرج إصفهانى، دانشمند پرآوازه اهل سنت، در کتاب مقاتل الطالبیین با سند معتبر نقل کرده است:
أبوالبخترى گفته: وقتى خبر شهادت على علیه السلام به عائشه رسید، سجده کرد.
مقاتل الطالبیین، ج1، ص11، طبق برنامه الجامع الکبیر
البته تعدادى اشکال مىکنند که ابو الفرج اصفهانى شیعه بوده است؛ ولى این مطلب قابل اثبات نیست. حتى اگر شیعه هم باشد، بازهم در قبول روایت او ضررى وارد نمىشود؛ چرا که شمس الدین ذهبى و ابن حجر او را راستگو دانستهاند:
والظاهر أنه صدوق.
میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج5، ص151، ؛ لسان المیزان، ج4، ص221
علاوه بر این، تعدادى از علماى اهل سنت؛ از جمله: ابن سعد در الطبقات الکبرى، طبرى در تاریخ، ابوالفرج اصفهانى در مقاتل الطالبیین، إبن سمعون بغدادى در الأمالى و... نقل کردهاند که وقتى خبر شهادت امیرمؤمنان علیه السلام به عائشه رسید، براى نشان دادن شادى خود این شعر را خواند:
وذهب بقتل علی علیه السلام إلى الحجاز سفیان بن أمیة بن أبی سفیان بن أمیة بن عبد شمس فبلغ ذلک عائشة فقالت:
فأَلقتْ عَصاها واستقرَّ بها النَّوى کما قرَّ عیناً بالإیابِ المُسافِرُ
سفیان بن أمیه، خبر کشته على علیه السلام را به حجاز برد، وقتى این خبر به عائشه رسید گفت:
عصایش را انداخت و سرجاى خودش آرام گرفت
همچنان که چشمها در هنگام بازگشت مسافر روشن مىشود.
الطبقات الکبرى، ج3، ص40، ناشر: دار صادر – بیروت؛ تاریخ الطبری، ج3، ص159، أمالی ابن سمعون، ج1، ص43، طبق برنامه الجامع الکبیر. و ...
این بیت از شعر که از زمان جاهلیت بر جاى مانده، زمانى استفاده مىشود که بعد از سختى، اندوه و مشکلات زیاد، گشایش، راحتى و شادى نصیب انسان شود.
و زینب دختر ام سلمه که در آنجا حاضر بود از عایشه پرسید: آیا سزاوار است که از کشته شدن على(علیه السلام) اینگونه به وجد آیى، شادمانى کنى و سرود بخوانى؟ عایشه که مى خواست کار خود را توجیه نماید گفت: «سهواً از روى فراموشى این طور شد و به حال خودم نبودم، اگر دوباره این حالت به من دست داد یادآورى نمایید تا نگویم !!!
خود «انداختن عصا» کنایه نیز از اطمینان قلب و آسودگى خاطر است که وقتى شخصى در مکان معینى قلبش آرام و فکرش آسوده شود، گفته مىشود «القى عصاه».
مقصود عایشه از گفتن این شعر آن بود که در حقیقت مىخواست بگوید از بابت على خیالم آسوده شد، دلم آرام گرفت، و سینهام باز و فکرم راحت شد، چون همیشه منتظرچنین خبرى بود، مانند کسى که انتظار مسافرى را داشته باشد که به آمدن مسافر چشمهایش روشن و قلبش آرام گردد؟!
این قضیه شادی عایشه خیلی عجیب است ! حتی خود عایشه میگوید :
رأیت النبی صلى الله علیه و آله التزم علیا و قبّله و هو یقول بأبی الوحید الشهید.
عایشه می گوید: دیدم پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) روزی حضرت علی (علیه السلام) را در بغل گرفته است و به سینه چسبانده است و او را می بوسد و می گوید: پدرم فدای آن باد که تنها و غریب به شهادت می رسد.
مجمع الزوائد هیثمی، ج9، ص138 - مسند ابویعلی، ج8، ص55 - تاریخ دمشق ابن عساکر، ج42، ص549 - مناقب خوارزمی، ص65، حدیث34
و متاسفانه خودتان درصحاحتان از پیامبر(ص) نقل میکنید که فرمود: یا علی جز مؤمن تو را دوست ندارد و جز منافق تو را دشمن ندارد. ( صحیح مسلم ج 1 ص 61 و ... )
یا نقل است که میگویند جز شقی و بدبخت کسی با تو علی دشمنی نمی ورزد .
حال سوال تلخ این است که آیا عایشه با دشمنی اش با حضرت علی متهم به منافق بودن یا بدبخت بودن است ؟
عایشه با اهل بیت حضرت علی و پیامبر هم اساسا مشکل داشت . مثلا :
دشمنی او با امام حسن : بلاذرى در انساب الأشراف و إبن أبى الحدید در شرح نهج البلاغه نوشتهاند:
هنگامى که امام حسن (علیه السلام) از دنیا رفت، خواستند که او را دفن کنند، مروان اجازه نداد و گفت: نه، عثمان در حش کوکب (قبرستان یهودیان در کنار بقیع) دفن شود و حسن در این جا؟ بنى هاشم و بنى امیه براى یارى یکدیگر جمع شدند و اسلحه آوردند. ابوهریره به مروان گفت: آیا تو از دفن حسن در این جا جلوگیرى مىکنى؛ در حالى که از رسول خدا شندى که به او برادرش حسین مىگفت: «این دو سردار جوانان اهل بهشتند»؟ مروان گفت: رهایم کن، حدیث رسول خدا ضایع شده، اگر غیر از تو و ابو سعید خدرى آن را حفظ نکرده باشند، تو در زمان فتح خیر اسلام آوردى. ابوهریره گفت: راست گفتى، در زمان فتح خیبر اسلام آوردم؛ اما همواره ملازم پیامبر بودم و از او جدا نشدم، از او سؤال مىکردم و به این کار عنایت داشتم، تا این که دانستم و شناختم که رسول خدا (ص) چه کسى را دوست دارد و از چه کسى بدش مىآید، چه به او نزدیک است و چه کسى از او دور، چه کسى را گذاشت در مدینه بماند و کى را تبعید کرد، چه کسى را دعا کرد و چه کسى را لعن.
وقتى عائشه اسلحه و مردان را دید و ترسید که شر بین آنها بزرگتر شود و خونریزى شود، گفت: خانه، خانه من است، اجازه نمىدهم که کسى در آن دفن شود.
أنساب الأشراف، ج1، ص389، طبق برنامه الجامع الکبیر ، شرح نهج البلاغة، ج16، ص8
یعقوبى در تاریخ خود مىنویسد:
عائشه در حالى که سوار بر قاطر خاکسترى رنگى شده بود، گفت: این خانه من است، به هیچ کس اجازه (دفن) نمىدهم. قاسم بن محمد بن أبى بکر جلو آمد و گفت: اى عمه، ما هنوز سرهاى خود را (از ننگ) بعد از روز شتر سرخ نشستهایم، تو مىخواهى که مردم بگویند «روز قاطر خاکستری»؟ پس عائشه بازگشت.
تاریخ الیعقوبی، ج2، ص225، ناشر: دار صادر – بیروت.
در منابع شیعه هم امام حسن به امام حسین میگوید«برادرم! به تو وصیتى مىکنم، آن را حفظ کن، زمانى که من از دنیا رفتم، جنازهام را آماده دفن کن، سپس مرا به سوى رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله ببر تا با او تجدید عهدى کنم، آنگاه مرا به جانب مادرم فاطمه علیها السلام برگردان، سپس مرا ببر و در بقیع دفن کن و بدان که از طرف حمیرا، (عایشه) که مردم از زشتکارى و دشمنى او با خدا و پیغمبر و ما خاندان آگاهند، مصیبتى به من مىرسد».
الأصول من الکافی، ج1، ص303، ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.
و در مورد شهادت خانم فاطمه زهرا در برخی از کتاب های خود اهل سنت آمده که:
عایشه در شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) اظهار خوشحالی کرده است.
به ما هم مربوط نیست و خود اهل سنت نوشته اند. آقای ابن ابی الحدید سنی معتزلی که در اول تا آخر کتابش، دفاع از ابوبکر و عمر و عثمان و حتی معاویه را شعار خود قرار داده است، در شرح نهج البلاغه خود، ج9، ص198 این تعبیر را دارد:
ثم ماتت فاطمة، فجاء نساء رسول الله صلى الله علیه و آله کلهن إلى بنی هاشم فی العزاء إلا عائشة، فإنها لم تأت و أظهرت مرضا و نقل إلى علی علیه السلام عنها کلام یدل على السرور.
وقتی حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) به شهادت رسید، تمام زنان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) غیر از عایشه، برای تسلیت گفتن، خدمت امیرالمؤمنین (علیه السلام) آمدند.
ما هم هیچ دلیلی نداریم که عایشه آمده باشد. ایشان میگوید:
و أظهرت من الاستبشار
یا برخی مطالب را می آورد که نشانگر خوشحالی عایشه از شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) است.
البته وهابیت میگویند که عایشه با حضرت علی اصلا اختلاف نداشته است چون عایشه مردم را در مورد سوالاتشان به حضرت علی ارجاع میداده است . پس رابطه آنها خوب بوده است . البته این نیز در تعارض با احادیث دیگرشان است مثلا میگویند : بعد از وفات پیامبر ، حضرت عایشه رضیاللهعنها مرجع علمی برای مرد و زن، پیر و جوان، عالم و عموم مردم بود. بزرگان صحابه وقتی با مشکلی مواجه میشدند به ایشان مراجعه میکردند. حضرت ابوموسی اشعری رضیاللهعنه میفرماید: هر مشکلی برای ما (اصحاب پیامبر) پیش میآمد و به عایشه مراجعه میکردیم، حتماً برای مشکل خود راهحلی مییافتیم.
و ما در قسمت بالا ثابت کردیم که اصلا او دل خوشی از حضرت علی نداشته است . جالب اینجاست که وقتی از عایشه مسئلهای را سؤال میکنند، به حضرت علی ارجاع داده و میگوید:
علی أعلم الناس بالسنة.
علی آگاهترین مردم به سنت پیامبر (صلی الله علیه و سلم) است.
التاریخ الکبیر للبخاری، ج 2، ص 255 ـ تاریخ مدینة دمشق لإبن عساکر، ج 42، ص 408 ـ المناقب للموفق الخوارزمی، ص 91
البته بخاری در صحیحترین کتاب اهل سنت بعد از قرآن از نظر اهل سنت ، از قول عمر بن خطاب نیز مینویسد :
عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ عُمَرُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ أَقْرَؤُنَا أُبَیٌّ وَأَقْضَانَا عَلِیٌّ .
صحیح البخاری ، ج 5 ، ص149، کتاب التفسیر ، باب قوله تعالى : ما ننسخ من آیة أو ننسها .
از ابن عباس نقل شده است که گفت : عمر رضی الله عنه گفت : بهترین خواننده ( قرآن ) ما أبی است و قاضی ترین ما علی .
پس همه علی را به اشنایی کامل با سنت پیامبر و قاضی بودن میدانسته اند و این حقیقت قابل کتمان نبوده است. وگرنه عایشه این را کتمان میکرد.
اما از ارجاع سوال کننده توسط عایشه به حضرت علی نمیتوان نتیجه گرفت که رابطه او با حضرت علی خوب بوده است . چون خود حضرت علی صراحتا در نهج البلاغه میگوید که من در جنگ جمل چشم فتنه را کور کردم ( منظورشان عایشه و طرفدارانش است ) و نکته دیگری هم که هست مثلا عمر هم میگفت اگر حضرت علی نبود عمر هلاک میشد . اما حضرت علی از همنشینی با عمر کراهت داشت (صحیح البخارى: 5/82، کتاب المغازی، باب غزوة خیبر، صحیح مسلم : 5/154، کتاب الجهاد، باب قول النبی(صلى الله علیه وآله وسلم)لا نورث ) یا حضرت علی ، عمر و ابوبکر را درغگو ، گناهکار ، پیمان شکن و خائن میدانستند (صحیح مسلم ج 5 ص 152، کتاب الجهاد باب 15 حکم الفئ حدیث 49، فتح الباری ج 6 ص 144 ) و ابوبکر را مستبد میدانسته اند (صحیح البخارى: 5/82، کتاب المغازی، باب غزوة خیبر ) و در خود نهج البلاغه هم أمیر المؤمنین (علیه السلام) نسبت به خلفا میفرماید: همانا این دین در دست بدکاران اسیر گشته بود که با نام دین به هوا پرستی پرداخته و دنیای خود را به دست میآوردند.
نهج البلاغه، نامه 53 ، شرح نهج البلاغة لإبن أبی الحدید المعتزلی، ج 17، ص 59
در مورد نامگذاری فرزندان حضرت علی هم که عده ای ان را بر روابط خوب بین آنها قلمداد میکنند و این روایات صحیحن را نادیده میگیرند در همین وبلاگ پاسخ داده شده است .
دوستان عزیز خدای ناکرده نخواهید به عایشه به دلیل دشمنی با حضرت علی یا مخالفت او با قرآن و دستور اکید رسول اکرم (ص) که برخلاف آیه33 همان سوره (وقرن فی بیوتکن – در خانه خود بمانید) در برابر امام زمان خود حضرت امیر (ع) قیام کرد و موجب کشت و کشتار حدود 30 هزار نفراز مسلمانان در جنک جمل شد فحاشی کنید.چون هرگونه فحش و ناسزا بر او جایز نیست و در غیر این صورت با فرمایش حضرت علی مخالفت کرده اید . أمیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود:
و لا تتکلموا بالفحش، فإنه لا یلیق بنا و لا بشیعتنا.
فحش ندهید؛ چون فحش دادن نه زیبنده ما است و نه زیبنده شیعیان ما.
مستدرک الوسائل میرزا نوری، ج 12، ص 82 ـ جامع أحادیث الشیعة للسید البروجردی، ج 13، ص 432